💠علوم انسانی، گرفتار بحران عصر مدرن 🎤دکتر حمید طالب‌زاده(استاد فلسفه دانشگاه تهران) 🔹نشست علمی گفتمان نخبگان علوم انسانی 🔸اندیشمندان و فیلسوفان مسلمان به جای واژه آزادی از واژه حریت و اختیار استفاده کرده اند که به عنوان یکی از سجایای اخلاقی مطرح بوده و با مفهوم آزادی متفاوت است. 🔸آزادی از مفاهیمی است که به معنای مقام ذات بشر محسوب می شود و این مفهوم، انسان را در جایگاه ممتازی نسبت به موجودات دیگر در عالم خلقت قرار داده است. 🔸فاعل بالطبع، انجام دهنده کاری است که فعلش طبق محاسبات و در نظر گرفتن شرایط و ملاحظات نیست و نسبت به فعل خودش علم و آگاهی ندارد، بلکه فقط از روی میل باطنی و اشتیاق غریضی است، اما فاعل بالقصد یا بالاختیار از روی تلائم با نفس و طبیعت است؛ فاعل نسبت به فعل خودش ارزیابی و سنجش دارد؛ از این جهت فعلی که از فاعل بالاختیار صادر می شود اگر در مسیر اخلاق میسر شود، دارای فضیلت و ارزش است. 🔸برخی از فیلسوفان مسلمان همانند ابن سینا در تعبیری، اختیار را این گونه تعریف کرده اند «فاعل و مبدأ اثر چنان باشد که آنگاه بخواهد انجام دهد و اگر نخواهد انجام ندهد» که البته این تعبیر، مفهوم اختیار را به فعل، صرف نظر از فاعل، به امور تصادفی و دوران میان خواستن و نخواستن تأویل کرده است و به نوعی ناقص است. 🔸از نظر علامه طباطبائی حقیقت اختیار این است که فعل مستند به یک فاعل آگاهی باشد که فاعلیت آن تمام و در مقام تأثیر باشد که در این تعبیر، علامه اختیار را به مبادی آن استناد می دهد؛ این که ذات فاعل آگاه دارای علم و قدرت تام باشد. 🔸نفس مجرد، حقیقت واحدی است که مقام جمع علم و قدرت است که در اتصال و اتحاد با بدن منتهی به یک فعل و فضیلت می شود. 🔸آزادی مفهومی محوری است. انسان متناهی و تاریخی است و در تاریخ سیر می‌کند و انسان تاریخی در سنت و زبان متولد می‌شود و ذیل مفهوم آزادی است که علوم انسانی، انسان مدرن و عصر جدید ممکن شده است. 🔸انسان در عصر مدرن و بعد از گشودگی که در بستر تاریخ برایش پدید آمد، توانست امکانات خودش را به فعلیت برساند و آزادی خودش را این گونه فهم کند و با صرف نظر از ماورای خودش دیگر به باطن عالم و حقیقت جهان خودش را مستند نکند و با امکاناتی که بر عهده گرفت، جهان مدرن را پدید آورد و نوعی آزادی به خود وانهاده را رقم بزند. 🔸مفهوم قرآنی «اذن» یعنی مجال، فرصت، توانایی و گشودگی امکاناتی که به شکلی برای انسان فراهم شده است که اگر انسان، آزادی خودش را ذیل ولایت تکوینی و تشریعی حق فهم کرده است، این امکان عظیم و آثار آن برایش پدید خواهد آمد؛ اما اگر آزادی خودش را صرف نظر از ولایت حق تصور کند، مجال و فرصت تازه ای برایش پدید می آید که انسان مدرن با این امکان، عصر جدید را آغاز کرده است. 🔸مفهوم انسان را ذیل انسانیت و اومانیته قرار می‌گیرد. اومانیته مقام اعتبار و فرهنگ است، اومانیته فرهنگ را تحت الشعاع قرار می دهد؛ از همین جهت سیاست مدرن، اقتصاد، هنر، حقوق و حتی اندیشیدن با آن پدید آمده است؛ زیرا انسان با قطع ارتباط خدا و انسان، اومانیته را جایگزین کرده و در تمام مناسباتش معنای اومانیته را اشراب کرده است. 🔸نظم تازه، نظم تکنیک، نظم سیستماتیک و ریاضی است که حتی اومانیته و فرهنگ نیز تحت این نظم و در خدمت آن قرار گرفته است، تکنیک لجام گسیخته ای که طبق اذعان اندیشمندان غربی به بحران منجر شده است. 🔸علوم انسانی نیز گرفتار در بحران تکنیک حاکم بر عصر مدرن است. دانشگاه، زمانی مرکز علم و فرهنگ بوده است؛ اما الان مرکز بازار تلقی می شود، گفته می شود علوم انسانی باید تجارت محور باشد و اصلا وقتی مفید است که تولید ثروت و منفعت کند، اقتصاد دانش بنیان یعنی باید بنیان به اقتصاد کمک کند و اقتصاد یعنی تکنیک که زیربنای جامعه و اصل قرار گرفته است و کسی قدرت مهار آن را ندارد. 🔸امروز سوژه، اومانیته و سوبژکتیویته در خدمت تکنیک قرار دارد و کسی به حرف متفکرانی که اصل را بر فرهنگ قرار داده اند، گوش نمی دهد؛ اندیشمندانی همچون روسو، کانت، هگل و  کسانی که انقلاب فرانسه را پدید آوردند؛ امروز تکنیک در خدمت قدرت هایی همچون آمریکا است که از همه معاهدات و تعهدات هسته ای خارج می شود، امروز اومانیته، انسانیت و علوم انسانی در بحران است. -به نقل از http://www.bou.ac.ir/ @daghdagheha