🔹گزارشی از گردهمایی اصحاب علوم اجتماعی و رسانه با موضوع« افزایش قیمت بنزین و اعتراضات پس از آن»(۴) 💠ارائه چهارم «حیات حقیقی جامعه، حلقه مفقوده سیاستگذاری‌های ما»: محمدحسین مطهری 🔸او با اشاره به نقش فلسفه در زندگی روزمره و تبیین بحران اخیر از دیدگاه فلسفه اسلامی گفت: به نظر می‌رسد فلسفه در ایران و در تاریخ ما، برخلاف غرب، بازیگر اصلی نبوده است و معمولاً فلسفه اسلامی در تمدن سنتی و مدرن رقبای جدی داشته‌است. از این‌روی در حال حاضر در فلسفه اسلامی منظر اجتماعی، تمدنی و فلسفه تاریخ نداریم. در تبیین علت این موضوع می‌توان به دو نکته اشاره کرد: یکی این که متوجه تاریخ و اهمیت نقش تاریخ در فلسفه اسلامی هنوز نشده‌ایم یعنی فیلسوف مسلمان که به مسئله فلسفه تاریخ در یک بحث مستقل، پرداخته است فقط شهید مطهری است و با شهادت ایشان دیگر هیچ اثری ما در مورد فلسفه تاریخ در فلسفه اسلامی نداریم. دوم اینکه به اجتماع به عنوان یک ساخت حقیقی باور نداریم. 🔸بنابراین باید بپذیریم که جامعه یک موجود حقیقی در میان سایر موجودات است، که حیات دارد. این در حقیقت مخالف قرائتی است که جامعه را صرفاً توده‌ای از مردم می‌داند. 🔸آنچه در دیدگاه شهید مطهری و علامه طباطبایی و در میان فلاسفه اسلامی رایج است، نگاهی است که به حیات مشترک، سرنوشت مشترک، نماد مشترک و شخصیت مشترک برای جامعه قائل است. یعنی قائل است که جامعه حیات دارد، زنده است و ممکن است بمیرد. این نگاهی منحصر بفرد است. قبل از انقلاب نیز، ایده‌ای از اسلام سیاسی به رهبری امام (ره) مطرح می‌شود که ما می‌توانیم حکومت اسلامی داشته باشیم، به این معنا که علاوه بر اسلام فردی، یک اسلام سیاسی هم مطرح می‌شود. با نظر به رویکرد علامه و شهید مطهری، علاوه بر قلمرو سیاسی و فردی، قلمرو سومی با عنوان حوزه اجتماعی نیز مطرح می‌شود. 🔸تلقی من این است که بسیاری از مشکلاتی که در مقابله مردم با مردم، مواجه مردم با حاکمیت و حاکمیت با مردم مطرح است، به این جهت است که ما ظرفیت اسلام اجتماعی را از اسلام سیاسی و یا اسلام فردی طلب می‌کنیم و در این میان اسلام اجتماعی مغفول می‌ماند. به طور مثال ما بعد از انقلاب روحانی میدانی کم داریم و مدام جایگزین این‌ها و خلأ این‌ها را حاکمیت یا مردم باید پر کنند. 🔸اگر جامعه را توده افراد بدانیم با مونولوگ کارمان حل می‌شود یعنی من یک چیزی را به شما ابلاغ می‌کنم شما هم اجرا می‌کنید چون توده مردم هستید مثل توده درخت هستید! شما شخصیت ندارید. و اما اگر جامعه را یک وجود حقیقی و صاحب شخصیت بدانیم، به نظر می‌آید که کار به دیالوگ کشیده می‌شود. از نظر من در اتفاقات اخیر نیز این نادیده گرفتن اجتماع است که بحران ایجاد کرده‌است، مردم احساس می‌کنند صدای‌شان شنیده نمی‌شود وگرنه این تعرفه بنزین که در دولتهای سابق هم هست، چه می‌شود که الآن مردم اعتراض می‌کنند؟ چون احساس می‌کنند برخلاف زمان پیش، زمان این گران شدن هم به آنها ابلاغ نمی‌شود چون مطمئن هستند که حل است! چرا حل است؟ چون این جامعه به عنوان یک موجود حقیقی حیّ زنده دارای شخصیت و اراده اصلاً در نظر گرفته نمی‌شود. 🔸البته این تقصیر صرفا متوجه حاکمیت نیست، مردم هم چون درک اجتماعی ندارند گردن افراد می‌اندازند. و عموماً در تحلیل‌‌ها تاکید بر افراد است (احمدی‌نژاد این کار را کرد، روحانی آن کار را کرد، هاشمی این کار را کرد، محمدرضا پهلوی آن کار را کرد). هیچگاه در تحلیل‌ها، جامعه ایران مطرح نیست، منظور این است که آن شخصیت جامعه ایران که آمد انقلاب کرد مطرح نیست. برای همین بعد از انقلاب هنوز کماکان ما باید همچون مدل قبیله‌ای باید سه نفر برای ما تصمیم بگیرند و وقتی اعتراضی می‌شود برای این‌که اعتراض متوقف بشود رهبری در درس خارج‌شان از تغییرات دفاع بکنند که دوباره مجلس این را برنگرداند، حتی آن اسلام سیاسی هم انگار نمی‌تواند هیچ کاری انجام بدهد بواسطه این که ما هنوز آنچه را که از اسلام اجتماعی توقع داریم یا از اسلام سیاسی می‌خواهیم یا از اسلام فردی. 🔸 اگر ما به این مطلب باور نداشته باشیم یعنی جامعه را به عنوان یک شخصیت و صاحب فکر و اراده و حیات ندانیم ممکن است اگر صدای جامعه شنیده نشود بمیرد. ممکن است دست به خشونت بزند، بعد مجبوریم بگوییم این‌ها اوباش بودند! خب معلوم است که اوباش هم بودند. ولی این که این جامعه اعتراض دارد به این که هیچ کس صدای او را نمی‌شنود برخلاف این که همه مدعی هستند که نماینده این جامعه هستند! چپ و راست هم ندارد، بالا و پایین هم ندارد! هیچ کس توجه نمی‌کند به این که ما یک واقعیت اجتماعی داریم که صاحب شخصیت است صاحب حیات است و ممکن است که بمیرد، ممکن است رشد کند و ممکن است مریض شود. -به نقل از:http://rcica.ir @daghdagheha