«عمرسعد» آدم عجیبی‌ست؟!!!🌹 آدم فکر نمی‎کند کسی مثل او فرماندهٔ تاریک‌ترین سپاه تاریخ بشود... چرا؟!!! ما آدم‌ها تصور می‎کنیم سردستهٔ آدم‌هایی که مقابل امام حسین می‎ایستند، باید خیلی آدم عجیب و غریبی توی ظلم و قساوت باشد، ظاهراً اما این‌طور نیست. عمرسعد، خیلی هم آدم دور از دسترس و غریبی نیست. اما.. رگه‌هایی از شخصیت عمرسعد را برخی از ما ها ممکنه داشته باشیم... رگه‌هایی که وسط معرکه، می‌تواند آدم را تا لبهٔ پرت‌گاه ببرد. از همان لحظهٔ اول ورود به کربلا شک دارد به آمدنش، به جنگیدنش با حسین؛ حتی جایی آرزو کرده که، کاش خدا من را از جنگیدن با حسین نجات بدهد. او خیال می کرد که شاید بتواند بین امام حسین علیه السلام و عبیدالله و یزید آشتی دهد نامه هایی نوشت برای عبیدالله زیاد که من دارم صلح و سازش برقرار می کنم و در ابتدا دوست نداشت با امام حسین علیه السلام درگیر شود حتی چند بار با آنان مذاکره کرد می خواست کاری کند که هم به منافع دنیوی اش برسد و هم با تمام نجنگد و مرتب تو وجودش و اعمالش این موارد نمایش دارد. عمر سعد “علم” دارد. “علم” دارد به این‌که حسین ع بر حق است! به این‌‎که جنگیدن با حسین... یعنی قرار گرفتن توی سپاه باطل. اما چیزهایی هست که وقت «عمل» می‌لنگاندش؛ زن و بچه‌هایش، مال و اموالش،‌ خانه و زندگی‌اش... و مهم‌تر از همهٔ این‌ها؛ گندم‌های ری؛ وعدهٔ شیرین فرمانداریِ ری! شب دهم، امام می‌کِشدش کنار، حرف می‌زند با او... حتی دعوتش می‌کند به برگشتن، به قیام در کنار خودش. می‌گوید: می‌ترسم خانه‌ام را خراب کنند،‌ امام جواب می‎دهند: خانهٔ دیگری می‌‎سازم برایت. می‎گوید: می‎ترسم اموالم را مصادره کنند! امام دوباره می‎گویند: بهتر از آن‌ها را توی حجاز به تو می‎دهم. می‎گوید: نگران خانواده‌ام هستم، ‌نکند آسیبی به آن‌ها برسانند.. ماها هم گاهی «شک» داریم؛ همیشه در رفت و آمدیم بین حق و باطل! با آن‌که به حقانیت حق واقفیم، مال و جان و زندگی و موقعیت‌مان را... خیلی دوست داریم؛ ‌از دست دادنشان خیلی برایمان نگران‌کننده است. و این‌ها نشانه‌های خطرناکی‌ هستند؛ نشانه‌های سیاهی، از شباهت ما با "عمر ابن‌ سعد‌ ابن‌ ابی‌ وقاص"؛ هزاری هم که هر بار توی زیارت عاشورا لعنتش کنیم. عمرسعد، از آن خاکستری‎هایی بود که: کربلا تکلیفشان را با خودشان معلوم کرد. رفت و آمد میان سیاهی و سفیدی تمام شد دیگر. رفت تا عمق سیاهی‌ها و دیگر همان‌جا ماند. "کربلا" مسئلهٔ انتخاب بود؛ انتخاب بینِ درست و نادرست... تاریخ و کربلا هر روز تکرار شدنی است 🌺