🔺دانشجو در دوره کارشناسی با دروسی چون «تاریخ اندیشه سیاسی غرب 1 و 2» و.و سپس با دروس مشابهی در مقطع ارشد و دکتری، از افلاطون تا اپیکور از هابرماس تا فویرباخ و هگل و فوکو و ژیژک را مجبور به آموختن می‌شود بدون آنکه کوچک‌ترین نقدی یا قضاوتی بر اندیشه‌های آن‌ها بیاموزد. اصولاً فلاسفه و اندیشه‌های غربی در دانشگاه‌های ما است! ⁉️ ✍خوب به خاطر دارم که همواره در دوره ارشد، استاد لیبرال‌مسلک درس فلسفه غرب، کلاس را اغلب با این جمله آغاز می‌کرد: «پیامبر امروز ما این شخص است!» مثلاً: «هابز»! «رورتی»! و.. تعبیر او درست نشان می‌داد جایگاه هر چهره‌ای متعلق به غرب، در کلاس علوم سیاسی یک است؛ جانشین خدا در زمین! و نه فقط یک «فیلسوف» یک «کشیش قرون وسطی» و «آورنده یک حرف متفاوت»! بلکه یک پیامبر!!⁉️ 🔺در مقابل دانشجوی ، اندیشه سیاسی امام صادق(ع) یا امام رضا(ع) را هرگز نمی‌شنود. شاید اگر از یک فارغ‌التحصیل دکتری علوم سیاسی بپرسید، تفاوت مشی سیاسی امام کاظم(ع) با امام هادی(ع) چه بود، حتی یک جمله نتواند به شما بگوید. یا اگر بپرسید، اکنش‌های سیاسی رسول الله(ص) چه تطوراتی داشت، نتواند هیچ پاسخ درخوری به شما بدهد.⁉️