👆👆
⬅️ احمدینژاد البته در فقه سیاسی مجتهد نیست(نه در کلان و نه در خرد) که اگر هم باشد، اختلاف اجتهاد اگر به حد اختلاف گفتمانی برسد، دیگر قابل قبول نیست و دقیقا با همین استدلال میتوان گفت که گزارهی «إجتهد و اخطأ» در همهی شرایط مسموع و قابل پذیرش نیست. مگر میشود «علی» و «معاویه» را همزمان در مسیر حق تصور کرد که صرفا خروجی اجتهادشان با یکدیگر متفاوت بوده است؟!
♦️ به «ابلیس» و آنچه بر او گذشت، نظری بیفکنیم.
ابلیس با وجود آنکه به توحید در ذات، توحید در الوهیت، توحید در خالقیت و توحید در ربوبیت تکوینی معتقد بود، اما چون حاضر به پذیرش ربوبیت تشریعی نشد، خداوند او را شایستهی جهنم و خلود در آن میداند. چرا؟ زیرا ابلیس با ادعای حزباللهیگری و در پوشش اعتقاد دروغین به چهار مرتبهی پیشین توحید، قصد داشت که در برابر توحید و دین بایستد.
🎯 مشکل ما با «محمود احمدینژاد» نیز از همین جنس است.
احمدینژاد و یا هر کس دیگر حق ندارد با تمسک به برخی گزارههای حق و انقلابی و استفاده از متشابهات عرصهی عدالتخواهی که نیازمند تأویل از سوی ولیّ خدا است، در برابر محکمات انقلاب و عدالتخواهی واقعی بایستد و در عین حال، خود را در مسیر حق و انقلاب و عدالتخواهی معرفی کند و با تمام این پشتورو بازی کردنهای آزادانه، نگران «آزادی» در جمهوری اسلامی باشد و نیز متوقع که هیچکس با عوامفریبیها و فتنهانگیزیهای وی مقابله نکند.
@daneshgahevelyat