📜 دوازدهم محرم 📜
🔘
#بخش_اول
🔰خورشید، زخم خورده و خونین •••
🔰آسمان گریان، و ملائک به گریه و مویه در طواف •••
••• و کربلا، این همه ماتم را در بر گرفته بود •••
🔰و میان این همه خون، این همه غم، این همه ظلم، این همه درد،یک زن مانده بود! •••
• • • زینب! • • •
✔️دختر علی، خواهر حسین✔️
••• که اکنون، بر بالین برادر بود •••
▪️و سالار شهیدان، سالار بی سر، آرام خُفته بود بر زمین •••
🔺زینب، با سینه ای لبریز از اندوه و غم، بی آنکه بگرید، دیدگانش تَر شد، نوحه سر داد.🔻
+ گفت:
"یا محمدا!"
"• این کشتۀ خونین، حسین تواست."
"• این پیکر بی سر، حسین تواست."
"• این مَرد زخم خورده که نغمۀ حقیقت سروده حسین تواست."
"• و این دختران اسیر، دختران تو."
••• کربلا لرزید، و باد صدایش را با خود بُرد •••
🔹زینب! لحظه ای سکوت کرد و به فغان آمد،🔹
+ گفت:
"• پدرم به فدای آن کسی که او را به ستم کشتند."
"• پدرم به فدای آن کسی که خیمه های او را گسستند."
"• پدرم به فدای آن کسی که امیدی به التیام زخمهایش نیست."
"• پدرم به فدای آن کسی که دلش پُر از غصه و غم بود."
"• پدرم به فدای آن کسی که از محاسنش خون می چکد."
"• پدرم به فدای آن کسی که لب تشنه بود و عطشان شهید شد."
"• پدرم به فدای آن کسی که جدش محمّد مصطفی، پیغمبر خداست."
••• و زینب، به سختی گریست •••
✔️ ادامه دارد • • •
● ۳۷ روز تا
#اربعین ●
#روایت_کاروان_عشق
#روزشمار_محرم
#مجتبی_فرآورده
🕯🏴
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@darmahzareghoran
┗━━━🍂━━