(جلسه ۱۶) نجوای حضرت علی علیه السلام این پای را بگو از ارتعاش بایستد... این دست را بگو که دست بدارد از این لرزش مدام... این قلب را بگو که نلرزد... این بغض را بگو که نشکند و اشک از ناودان چشم نریزد... این دل بی‌تاب را بگو که فاطمه هست، نمرده است. ای جلوه‌ی خدا! ای یادگار رسول! زیستن، بی‌تو چه سخت است. ماندن، بی‌تو چه دشوار... این مرگ، مرگ تو نیست. مرگ عالم است. حیات بی‌تو، حیات نیست... این مرگ، نقطه‌ی ختمی است بر کتاب جهان... زمین با چه دلی ترا در خویش می‌گیرد و متلاشی نمی‌شود؟⁉️ آسمان با چه چشمی به رفتن تو می‌نگرد که از هم نمی‌پاشد و فرونمی‌ریزد؟⁉️ خدا اگر نبود من چه می‌کردم با این مصیبت عظمی؟ ✨انّا للَّهِ و انّا اِلیْه راجِعُون فاطمه جان! عزیز خدا! دردانه‌ی رسول! چه بزرگ است فتنه‌های جهان و چه عظیم است ابتلاهای خدای منان. پس از ارتحال پیامبر، خدا می‌داند که دل من، تنها گرم تو بود. در آن وانفسای بعد از وفات نبی که همه مرتد شدند جز چندتن، چشمه‌ی زلال اسلام محض از خانه‌ی تو می‌جوشید. در آن طوفانها که کشتی اسلام را دستخوش امواج جاهلیت می‌کرد، تنها لنگر متین و استوار، لنگر رضای تو بود. در آن گردبادهای سهمگین پس از وفات پیامبر که حق در زیر پای مردم، کعبه در پشتشان، پیامبر در زوایای غفلت زده و زنگار گرفته دلهایشان و شیطان در عقل و چشم و گوششان جای می‌گرفت، جاده‌ی منتهی به خانه‌ی تو، تنها طریق هدایت بود، که بی‌رهرو مانده بود. در آن ابتدای میعاد مستمر موسای اسلام، که سامری بر منبر هدایت نبوی وولایت علوی تکیه می‌زد، تنها تجلی انوار ربوبی بر درختان خانه‌ی تو بود. رضای تو اسلام بود و خشم تو کفر (✨انَ اللَّه تَبارَکَ و تَعَالی یَغْضِبُ لِغَضَبِ فاطِمَه وَ یَرْضی لِرِضاها) هیهات. هیهات. اگر روز خروشان اسلام در مسیر اصلی خویش، یعنی جرگه‌ی رضای تو نه شوره‌زار غضب خداوند جریان می‌یافت، مدت اقامت تو در دنیای پس از رسول، اینسان قلیل و ناچیز نمی‌گشت. ان شاءالله ... ✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء ☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ ✍🏻 سید مهدی شجاعی ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @darmahzareghoran ┗━━━🍂━━