يكى از علماى معروف شهر اصفهان در يادداشتهاى خود مى نويسد: يكى از شبها در خواب به من الهام شد تا به فرد محترمى از اهالى شهر اصفهان مبلغ ۴۵۰۰۰ تومان بدهم. صبح، در انجام آنچه در خواب به من دستور داده شده بود متحير شدم كه آيا آنچه را كه در خواب درك نمودم صحيح بوده يا خير، از مقدار اندوخته خود نيز بى خبر بودم. وقتى آنها را شمردم ۴۵۰۰۰ تومان بود. به دكان آن مرد محترم رفتم (من او را مى شناختم وى صاحب دكان كوچكى بود) دو نفر را در مقابل دكانش ديدم. وقتی خلوت شد به صاحب دكان گفتم: با تو كارى دارم، با من به مكانى بيا و سريع باز گرد. او را به مسجد النبى بردم. در يكى از گوشه هاى مسجد رو به قبله نشستيم. به او گفتم: به من امر شده غم و غصه و مشكلى را كه هم اكنون در آن به سر مى برى از تو برطرف كنم، از تو مى خواهم مشكلت را برايم بازگو كنى. به او بسيار اصرار كردم، ولی از گفتن سرباز زد، سرانجام مبلغ را به وى دادم ، ولى مقدار آن را به او نگفتم. مرد گريان شد و گفت: من مبلغ ۴۵۰۰۰ تومان مقروضم، نذر كردم هر روز صبح به مدت چهل روز، بعد از نماز صبح زيارت عاشورا بخوانم و امروز آخرين آن را خواندم. ✅این مبلغ در چهل سال قبل قابل توجه بود. 📙کرامات زیارت عاشورا •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•        @darrahbandgi    •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•