باسمه تعالی پرسش قرآنی ادبیات خداوند با پیامبر اکرم ص در سوره احزاب چگونه قابل توجیه است؟ در آیه ۳۷ سوره احزاب چنین آمده است: «وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ » ( احزاب/۳۷) (یاد کن) وقتی که با آن کس که خدایش نعمت اسلام بخشید و تواش نعمت آزادی (یعنی زید بن حارثه، به نصیحت) می‌گفتی برو زن خود را نگه دار و از خدا بترس (و طلاقش مده)، و آنچه در دل پنهان می‌داشتی خدا می‌خواست آشکار سازد و تو از خلق می‌ترسیدی و ملاحظه می کردی در حالی که سزاوارتر این است که از خدا بترسی و ملاحظه او را بکنی. پرسش این است که اولاً پیامبر چه چیزی را در دل پنهان می‌کرد که خداوند می خواست آن را آشکار کند. ثانیاً چرا پیامبر به جای اینکه از خدا بترسد از مردم می‌ترسید؟ پاسخ همان گونه که از کتب تفسیری مانند المیزان و نمونه استفاده می‌شود زید که پسرخوانده پیامبر اکرم ص بود تصمیم داشت زنش زینب بنت جحش را طلاق دهد خداوند به پیامبر ص فرمود بعد از اینکه زید زنش را طلاق داد تو باید با او ازدواج کنی. با توجه به اینکه عرف آن زمان این بود که پسرخوانده پسر به حساب می‌آمد و زن او عروس ناپدری به شمار می‌آمد ازدواج با او را نادرست می شمردند پیامبر بارها به زید می‌گفت که زنت را نگهدار و طلاق نده چون ملاحظه حرف و حدیث مردم را داشت و آنچه را که خداوند در مورد ازدواج با زینب به او فرمود پنهان نگه می‌داشت. خداوند در این آیه به او یادآور می‌شود که هر چند نمی‌خواهی این موضوع افشا شود اما اراده خداوند بر این است که این امر افشا شود و ازدواج با زینب صورت گیرد و نیز تذکر می‌دهد که ملاحظه حرف و حدیث مردم را نداشته باش و بهتر است ملاحظه خدا و حکم او را داشته باشی. اتفاقا دنباله آیه به گونه ای به این امر اشاره می‌کند و می‌فرماید: «فَلَمَّا قَضَىٰ زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا ۚ وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا» پس (بدین غرض) چون زید از آن زن کام گرفت (و طلاقش داد) او را ما به نکاح تو در آوردیم تا مؤمنان در نکاح زنان پسرخوانده خود که از آنها کامیاب شدند (و طلاق دادند) بر خویش حرج و گناهی نپندارند، و فرمان خدا انجام شدنی است. جالب این است در این عبارت حکمت این دستور هم بیان شده است، و آن منسوخ کردن آن فرهنگ عرفی باطل است.