داستان مدرسه
و بازیگران روی قالی معلق میزنند و بعضی از تاتارها بوستان انارگل پاس را بیش از این چیزها دوست دارند.
داستان تیمور گورکانی فصل بیست و چهارم خانم بزرگ و خانم کوچک سمرقند مطابق میل و نظر تیمور بنا شد تیمور برخلاف فاتحان هم نژاد خویش معماری ایرانی را آن طور که بود تقلید نکرد تیمور به عمارات ایرانی نظر می انداخت و صنعتگرانی از جنوب میآورد و از آنرو ساختمانهای سمرقند ایرانی نبودند و جنبه ی تاتاری داشتند خرابه های عمارات سمرقند و عمارات مشابه سمرقند که از آثار تیمور باقی مانده به خوبی از ذوق تاتار حکایت می.کند و حتی همان خرابه ها هم یک زیبایی جاویدان دارد این بناها که گاه با عظمت و گاه هم جزییات آن زشت است به این قسم که جلوی نمای سر در بسیار درخشنده و قسمت عقب آن آجر و آهک کاری ناتمام است دارای طرح کامل ساده ای میباشد تیمور از بزرگی بنا خوشش می آمد. و چه بسا که عماراتی را لااقل دوبار خراب میکرد تا به مقیاس ضخیم تری بنا کند. بعلاوه تیمور رنگ آمیزی را دوست داشت. تیمور دارای ذوق خاموش شاعرانه ی صحرانشینان و قریحه ی تیره ی نژاد تاتار بود. بناهای تیمور همگی سخت و محکم و با عظمت است تیمور مثل همه ی صحرانشینان از آب جاری و سبزه خوشش میآمد و از آنرو کاخهای وی شبیه به باغ می باشند سمرقند میدانی عمومی داشت که دارای معبد و تالار سخنرانی و باشگاه سیاسی و مرکز و اخبار و انجمن بزرگان و کاروانسراهای تجارتی بود این میدان را رگیستان می.گفتند در چهار طرف میدان به امر تیمور مسجدها و مدرسه هایی ساخته بودند. این میدان در زیر قلعه به ارتفاع کمی قرار داشت و جویهای آب از کنار آن میگذشتند و از فوارههای زیبا آب بیرون می.جست. روز بعد از پذیرایی سارای خانم هنگام طلوع ،آفتاب میدان پر از جمعیت شد زیرا خبر ورود قاصدی در روز پیش آمده بود بزرگان همه موافقت کردند که هیچ کلمه ای از پیام تیمور آشکار نشود اما همه میگفتند پیامی از طرف خداوندگار آمده است و در هر حال سکوت آنان چیزی نبود که اضطراب مردم را پنهان سازد. مردم به خاطر میآوردند که امیران به رفتن هند علاقه نداشتند و تیمور آنها را به اجبار برد. حتی نوه ی تیمور محمد سلطان گفته بود ممکن است ما هند را فتح کنیم ولی موانع بسیاری در پیش است اول رودخانه ها دوم صحراها و جنگلها سوم سربازهای مسلح و چهارم پیلهای آدمکش امیر تاتاری که در آنجا بود چنین میگفت گرمای هند طاقت فرساست بیماری می آورد و تندرستی و تندرستی را می.رباید آب هند بد است و زبان هندیان شبیه به زبان ما نیست. اگر سپاهیان در آن جا مدتی بمانند چه خواهد شد؟ در آن مجلس مشورت ،تاتار مشاورین دانایی بودند و مردمانی یافت میشدند که در نقاط مختلف حکومت و سلطنت داشتند و تیمور آنان را از آن مقامات جدا کرده به کار دیگری گماشته بود اینان میگفتند: با طلای هند میتوانیم سراسر دنیا را مسخر سازیم. آنها میدانستند که کشور ماوراء کوهها خزانه ی آسیاست و تیمور میخواهد ثروت آن را به دست بیاورد. آنها نیز حدس می زدند که تیمور میخواهد از هند راهی به چین بگشاید مگر نه اینکه دو هنگ تاتار برای کشف دشت گوبر ماورای ختن روانه شده بودند؟ آنها   گزارش داده بودند که از ختن تا کامبالو دو ماه راه .است آنها در کشمیر که سر حد هند و چین است تحقیقاتی هم نموده بودند. آنها فکر میکردند که به تازگی تیمور دختر یکی از خوانین مغول را گرفته و چندی پیش امپراتور چین درگذشته .است یکی از آنها تذکر داد که مطابق گفته ی ابن بطوطه در دنیا شش فرمانروای بزرگ است که وی تمام ممالک آن شش نفر را دیده و ما آنها را نام نمیبریم افسر دیگری به خنده میگفت شش تا نیست یکی است و نامش تیمور است یکی دیگر از افسران مجربتر میگفت زاهد و جهانگرد آفریقایی ابن بطوطه ت گفته .است آنها عبارتند از قسطنطنیه و سلطان مصر و پادشاه بغداد و خداوندگار تاتار و مهاراجه هند و فغفور چین تاکنون خداوندگار ما فقط یکی از آن شش تا یعنی سلطان بغداد را مغلوب ساخته است مدت چهل سال افسران تاتار با یأس و امید جنگهای خود را ادامه میدادند سیف الدین و موآوای مسن آن روز در رگیستان حضور داشتند. در آن چهل سال فقط یکی از بزرگترین فرمانروای جهان از جلوی تیمور گریخته بود و حالا هم احمد به بغداد مراجعت کرده بود اخباری که از غرب میرسید حقیقتاً بد بود در سراسر قفقاز آشوب برپا شده بود و سلاطین بین النهرین را گرفته بودند آه اگر تیمور در هند شکست بخورد اتباع تیمور چنان به پیروزی عادت داشتند که انتظار چیزی جز فتح را نداشتند. آیا نود و دو هزار مرد دلیر با تیمور از تنگه ی خیبر نگذشتند و روی رود سند پل نساختند مولتان سقوط کرده بود و تیمور به طرف سلطان دهلی میرفت 2