لب تر کنی برای تو شعر تر آورم از واژگان برای تو یک لشکر آورم چشمم به یک اشاره ی ابروت مانده است تا خنجر نگاه تو را حنجر آورم ای جان من! بخواه سپاهی به عزم رزم باری ز گوشه گوشه ی این کشور آورم ای مرد راه عشق! به تیغ قلم قسم از دشمنت ببین چه پدرها در آورم!!