⭕️ بمباران شهر بانه در روز راهپیمایی 15خرداد (1363)
قسمتی از زندگی ایرانیها را جنگ و دوران آن تشکیل میدهد، حتی نسل بعد از جنگ هم، اگرچه مستقیما با آن درگیر نشدهاند اما از پیامدهای آن هم بینصیب نماندهاند، در این میان کردستان بواسطه قرارگرفتن در مرز ایران و عراق از مصائب و آوارگیهای بیشتری نسبت به دیگر ایرانیان بهرهمند بودهاست.
خاطره میگهای عراقی و آژیرهای قرمز و زرد کابوس بیشتر مردم بانه بودهاست، تعداد شهدا و جانبازان این شهرستان، گواهی بر مصیبت و هزینههای انسانی این جنگ بردوش مردمان بانه است.
صبح روز 15خرداد سال63 برابر با ۵ رمضان نیز اقشار مختلف مردم در پارکی به همین نام اجتماع کرده بودند تا حماسهسازان خرداد42 را ارج نهند، اما چندی نگذشت که خود به حماسهای ماندگار تبدیل شدند.
آفرینندگان این اثر جاودانه، مردم بیدفاعی بودند که گرد هم آمده بودند تا یکی از روزهای پاک خدا را به پاس همه خونهای ریخته شده انسانهای پاک و مجاهدتهایشان پاس بدارند.
ناگهان ۴فروند هواپیمای ارتش بعث وارد حریم هوایی بانه شده و بارانی از بمب آتشزا و راکت و گلوله را در ۱٠ نقطه شهر بر سر مردم بیدفاع فروریختند.
در مدت چندثانیه گوئی آسمان و زمین باهم برخورد کرده و متلاشی شدند و لحظاتی بعد قطعات پیکرها به هوا رفته و بصورت تکه پارههایی به زمین بازگشته و یا برشاخ درختان برجای ماندند، از سویی صدها جنازه بر روی هم انباشته شده و صدها نفرهم زخمهای مهلک برداشته و در خاک و خون غلطیدند.
دکان و خانهها آتش گرفته و درهم ریختند و اجساد بسیاری سوخته و زیر آوار ماندند، کسانیکه زنده مانده بودند، با آمبولانس و هر وسیله دیگری که در اختیار داشتند به یاری مصدومان شتافتند.
اما عمق فاجعه به حدی بود که وسائل نقلیه کفاف حمل جنازه و زخمیها را نمیکرد.این بود که عدهای مجبور شدند زخمیها را برای رسانیدن به بیمارستان بدوش بکشند.
جنایت بمباران 15خرداد بانه، رهاورد مدافعان دروغین حقوق بشر و سند آشکاری بر نسلکشی و تضعیف حقوق بشر است و 63 یکی از نخستین واکنشهای انفعالی ارتش بعث در مقابل شکستهای متعدد در جبهههای غرب و جنوب بود که 325 شهید و 400 مجروح بهمراه داشت.
دهها نفر از شهیدان دانشآموزانی بودند، که به منظور مرور درسها برای امتحانات آخر سال در پارک و اطراف آن پرسه میزدند، ولی دست جنایتکاران آنها را نابود و ناکام ساخت.
شمار شهدا به حدی بود که مردم از عهده دفن ایشان بر نمیآمدند، این بود که بستگان شهدا شخصا کندن گور عزیزان خود را به عهده میگرفتند و چون با این روش هم دفن تمامی اجساد میسر نمیگردید، ناچار با بیل مکانیکی گودال بزرگی ایجاد نموده و جنازهها را بطور دسته جمعی در آن دفن میکردند.
در میان شهدا افراد ناشناس و غریبه هم وجود داشت. از جمله ۲ نفر دستفروش تهرانی که مقداری ظروف پلاستیکی را به بانه آورده بودند، تا با فروش آنها نفقهی عائله خویش را تامین نمایند. خوشبختانه جنازه آن ۲ نفر شناسائی شده و به تهران اعاده گردیدند.
از سرنوشت بسیاری از قربانیان بمباران خبری نبود. کسان آنها در بیمارستان شهرهای دیگر به دنبال ایشان میگشتند، زیرا کثرت زخمیها بحدی بود که مجال نامنویسی و صورت برداری در آن شرایط غیر ممکن بود.
از میان زخمیهای اعزامی به شهرستانها هر روز تعدادی شهید شده و به بانه عودت داده می، شدند و این کاروان مدتها در راه بود.
هنگام بمباران تعدادی از روستائیان که برای خرید مایحتاج خویش در شهر حضور داشتند آنها نیز از عواقب وخیم بمباران بیبهره نماندند، برای بسیاری از روستاها از ۲ تا ۱۵ جنازه شهدا عودت داده میشد. این بود که چتر ماتم و عزا بر روستاها نیز سایه افکند.
از بیم تکرار بمباران هر روز بازماندگان شهر به صحرا و کوههای اطراف پناه میبردند و شبانگاه به خانههایشان باز میگشتند، این بود که در سایهی هر درختی و در پناه هر صخره، ای تلاوت قرآن از ضبطصوت به گوش میرسید و کسانی دیده میشدند که در سوگ عزیزان از دست رفتهشان نشسته و افرادی برای تسلیت گوئی در کنارشان قرار گرفته بودند.
شهر بانه و خون شهدای این شهر، عامل بزرگترین عملیات مقابله به مثل ایران علیه رژیم صدام و سرآغاز عملیاتهای مهم و ظفربخش در طول دوران جنگ تحمیلی و موجب ارتقای روحیه رزمندگان و مردم و درهم شکستن روحیه متجاوزان شد و این روند که تا آخرین روزهای جنگ ادامه داشت، رزمندگان اسلام حملات ددمنشانه مهاجمان به مناطق مسکونی را مردانه در میدان نبرد پاسخ میدادند.
یادشان گرامی و راهشان پررهرو باد
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist