رباعی: غمِ نهان! کی بود گمان ز دشمنانت زهرا (س)- آتش زدنِ به آشیانت زهرا (س) با آن‌همه درد و غم، صبوری کردی؛ قربان تو و غمِ نهانت زهرا (س)! دوبیت: صورت گل گلی که ، زینت عرش خدا بود صفای روح و جان مصطفا بود زدند آن مردمان زخمی به جانش؛ به روی گل مگر سیلی روا بود؟! دوبیتی: طاقت گل! به شب ها ناله تا وقت سحر داشت گلی که پرتوِ روی قمر داشت شده حک بر درِ باغ ولایت: مگر گل طاقت دیوار و در داشت؟! دلخسته هرگاه دلش ز غم بسر می آمد از خانه برون بچشم تر می آمد تا شکوه کند ز دشمنانش زهرا دلخسته به تربت پدر می آمد رباعی: یاری چون کوه، همیشه استواری کردی! با آن‌همه رنج، بردباری کردی آن روز که دست همسرت را بستند- مظلومِ زمانه را، تو یاری کردی! رباعی: نجوا با چاه، علی شبانه نجوا دارد صدها گِله از نفاقِ دنیا دارد گفتند علی و چاه و شِکوه! گفتم: مولا چه کند؟ که داغِ زهرا (س) دارد! غلامپور دهسرخی 👇 https://eitaa.com/dehsorkhiha