روزهای زیادی بود که حالم خراب بود خراب خواسته های نفسانی،خراب آرزوهای بی انتها، یک روز تنها نشسته بودم و به این فکر میکردم که مگر آقا پدر ما نیست پس چرا فکری به حال دل پر از آشوبم نمیکند...دلم شکست خیلی شکست، تا یکی از دوستان نامه ی بالا را برایم فرستاد وقتی نامه را دیدم گریه ام گرفت خیلی زیاد. و حالا فقط به یک چیز فکر میکنم که مبادا من هم بروم و روی قبرم بنویسند ⬅او هم جمال یوسف زهرا را ندید و رفت...➡ 🅿️اختصاصی کانال دلدادگی💙 ✍کیان @deldadegi دلدادگی💙