🍃روشنایی عالم تو بزرگی، بزرگ‌تر از آنی که در وصف همچو منی بگنجد. من کوچکم، کوچک‌تر از آنی که بتوانم به دوستی تو با خودم فکر کنم. تو والایی، والاتر از آنی که نگاه همچو منی به آن برسد من پایینم، پایین‌تر از آنی که بتوانم به دوستی تو با خودم فکر کنم. تو خوبی، خوب‌تر از آنی که قدر آن را همچو منی بفهمد. من بدم، بدتر از آنی که بتوانم به دوستی تو با خودم فکر کنم. تو مقرّب درگاه خدایی مقرّب‌تر از آنی که همچو منی بتواند در باره‌اش سخن بگوید. من دور از خدا هستم، دورتر از آنی که بتوانم به دوستی با تو فکر کنم. آقا! اینها را گفتم تا همه بدانند که من وقتی به تو التماس می‌کنم با من دوست شوی برای لحظه‌ای و حتّی به اندازۀ ذرّه‌ای خیالش هم به سراغم نمی‌آید که شایستۀ این دوستی هستم. من شایستۀ دوستی با غلامانِ غلامان تو هم نیستم. مرا با تو چه نسبتی است که خیال کنم به اندازۀ ذرّه‌ای لایق دوستی با تو هستم؟ اگر التماس می‌کنم که با من دوست شوی فقط به خاطر خبری است که از مهربانی تو به گوشم رسیده. شنیده‌ام تو از آن خوب‌هایی هستی که درگاه دوستی خویش را به روی بدها نمی‌بندی. همین خبر بس است برای یک عمر التماس کردن. عزیز دل! حالا بگو آیا با من دوست می‌شوی یا نه؟ بگو دوست می‌شوی تا از همین حالا انگیزه‌ام برای بزرگ شدن، به آسمان رفتن خوب شدن و نزدیک شدن به خدا به قدری زیاد شود که برای یک بار هم که شده احساس کنم کمی رنگ تو را گرفته‌ام. من از سیاهی خسته‌ام. خلاصم کن از این همه تاریکی. شبت بخیر روشنایی عالم! @deldadegi دلدادگی💙