🍃👨🏻🌸 👩🏻❤️ 🌸 ⃣4⃣1⃣ سلام شبتون بخیر من مردی هستم چهل وهفت سالمه بیست و دو سال با خانومم زندگی کردم و ثمره ش یه دختر که عروسه خونه خودش و یه پسر که با منه و سه سال پیش به در خواست همسرم متارکه کردیم و در این مدت حتی زمان طلاق کوچکترین بی احترامی به هم نکردیم و همیشه هوای همو داشتیم و تو زندگی اصلا دعوا نکردیم و در طی این سه سال جدایی هم دیگه کوچکترین تماسی نداشتیم والان حدود یک ساله که با یه دختر اشنا شدم که ده سال از خودم کوچکتره و با شهر ماهم هزار کیلومتر فاصله داره همدیگرو دوست داریم البته من سیکل هستم و کار ازاد دارم و ایشون لیسانس و کارمنده الان یه هفته اس که به خوانواده ش گفته و خوانواده ش مخالف ازدواج ما هستن در ضمن اون خوستگار چندتا داره که از خودش کوچکترن و نمیخاد خوانوادش میگن با کوچکتر از خودت ازدواج کن و خوانواده ش با وجود این که اصلا منو ندیدن و نمیشناسن از من بهش بد میگن که منصرفش کنن و هردوتا مون هم مذهبی هستیم وخوانواده ایشون کنترل شدیدی روش دارن و ایشون هم احترام خاصی براشون قایله ما فقط یک بار حضوری همو دیدیم ولی از طریق تلفن و پیامرسانها در ارتباطیم و تمام ایده ها و نظراتمونو گفتیم به هم و به توافق رسیدیم در ضمن ناگفته نمونه من تا دوسال پیش از نظر مالی درحد عالی بودم ولی دوساله ورشکسته شدم و فقط یه خونه کوچک و ماشین دارم ودنبال کار هم میگردم ... الان دوروزه برای خانوم خواستگار اومده و ایشون همون لحظه ورودشون گفتن که چون پسر شما کوچکتره ما از نظر سنی به هم نمیخوریم و اونا موقتا رفتن اما خوانواده دختر خانوم همش به ایشون گیر میدن که چرا این کارو کردی تو سنت داره زیاد میشه وباید همینو جواب بدی از طرفی چون من هنو رسما نرفتم خواستگاری نمیتونه به خوانواده ش بگه که من وجود دارم واز طرفی من هنوز کاری درست نکردم که برم خواستگاری و بگم شغلم اینه .... فقط تونسته در حدی به خوانواده ش برسونه که یک خواستگار در شهر دیگه ای همکارام معرفی کردن ولی به خاطر مذهبی بودن خوانواده نمیتونه بگه همدیگرو دیدیم اونا هم گفتن که تو که نه دیدی و نه اون اومده پس هیچی و هم این که شهر دوری هست نمیتونیم بشناسیمش ...و ما دو نفر موندیم که چطور به خوانواده ش بگه که منی وجود دارم و با هم به توافق رسیدیم