🔻مقاومت و تاریخ لرزان
🖊مهدی جمشیدی
[یکم]. دولت بشار اسد، از درون خویش، پوسیده بود و اگر حمایتهای ایران در یک دهۀ پیش در میان نبود، در همان برهه، برچیده شده بود. ایران به سبب اینکه زوال دولت اسد، موجب آسیبدیدن جبهۀ مقاومت میشد، به حمایت از تداوم قدرت وی برخاست و در این باره، موفق نیز شد. البته بیش از هر چیز، حس تکلیفِ شیعیِ ایران نسبت به پاسداری از حرم حضرت زینب - سلاماللهعلیها - در این معادلۀ سیاسی، مؤثّر بود. بههرحال، دولت اسد، ناتوان و درمانده بود و نمیتوانست بهتنهایی، بماند و دوام بیاورد. این دولت، نه بدنۀ اجتماعی و مردمیِ چندانی داشت و نه وجه ایدئولوژیک و اعتقادی. تنها امری که میتوانست مولّد قدرت برای وی باشد، همراهیاش با جبهۀ مقاومت بود؛ وگرنه از لحاظ درونی، عناصر اقتدار خویش را باخته بود. هرگز نمیتوان باور کرد که جریانهای سلفی و تکفیری، اینچنین آسان به قدرت دست یابند؛ مگر اینکه پیش از کنش آنها، دولت حاکم، تهی و تُنک شده باشد و نتواند بماند. کشش قدرت دولت اسد از لحاظ روانی و انگیزشی، به پایان رسیده بود و تاکنون نیز به واسطۀ قدرتهای بیرونی، پابرجا مانده بود. «سکولاریسم سیاسی» - که حاصلش مقاومتِ غیرایدئولوژیکِ نیمبند و خوشباوری نامؤمنانه نسبت به وعدههای سیاسیکارانه بود - و «تکثّر هویّتی» - که ریشه در فقدان نقطۀ مرکزی داشت - سوریه را اینچنین خاکسترنشین کرد.
[دوم]. خوانش غیرایمانی و ملّیاندیشانه و سیاسی از مقاومت، دوام و پایداری ندارد و چهبسا حتی در شرایط ساختگی و گلخانهای نیز از دست برود؛ چنانکه سقوط بشار، ناشی از تزلزل درونی قدرت او بود، نه قدرت مخالفانش. مخالفان، بدون جنگ و درگیری، وی را ساقط کردند و این یعنی در میدان مواجهه، پیروز نشدند، بلکه از ضعفهای درونی و داخلی او، بهره بردند. مقاومت، «دلیل» میطلبد و آن دلیل، باید ریشه در «ایمان دینی» داشته باشد تا شهادت، معنا یابد. دولت و ارتش سوریه، با چنین معانی و معارفی، بیگانه بودند و از این جهت، قدرت مقاومت نداشتند. دلیل مقاومت، یعنی درحالیکه ارتش سوریه، ناتوان و عاجز است، سپاه قدسِ ایران، وارد میدان میشود و در جغرافیایی دیگر، حماسۀ تاریخی میآفریند. این کنش تاریخی، برآمده از همان دلیل قدسی و معنایی و هویّتی است که در ایران و یمن و عراق و حزبالله لبنان و فلسطین به چشم میخورد، اما در دولت و ارتش سوریه، اثری از آن نبود. این فقدان، امروز در یک «صحنۀ بینبرد»، خویش را نمایان کرد. وقتی پای دلیل هویّتبخش و معناآفرین در میان نباشد، کاری از دولت و ارتش ساخته نخواهد بود و ساختارهای ظاهری، به تکانهای زوال خواهند یافت.
[سوم]. ایران یکی از اقمار سیاسی خویش را در جبهۀ مقاومت از دست داد، اما این وضع، حاصل شرایطی بود که در ارادۀ ایران نبود. ما همۀ شرایط را نمیسازیم و تعیین نمیکنیم و نمیتوانیم به یک دولت- ملّت دیگر، ارادۀ خویش را تحمیل نماییم. این امکانها و بضاعتهای طرف مقابل است که مسیر را بر همافزایی ما میگشاید. زنجیرهای از ضربههای سخت و کاری در ماههای اخیر شکل گرفته است که میخواهد ریشههای مقاومت را از خاک بیرون افکند. این یعنی نزاع تاریخی، به نقطۀ اوج خویش رسیده و جبهۀ مقابل، میخواهد داستان زوال خویش را به افسانه تبدیل کند. ما امکان تعیینکنندهای را از دست دادیم، اما همچنان امکانهای مهم دیگری را نیز در اختیار داریم و بازی، تمام نشده است. اینجا، نقطۀ پایان نیست و این داستان، صحنههای دیگری نیز خواهد داشت. بیش از همه، آنچه که اهمّیّت دارد این است که ایران، همچنان یک هستۀ سختِ الهامبخش و مولّد برای ایدئولوژی مقاومت است. ممکن است مقاومت در سراشیبی قرار گرفته باشد، اما پایان نیافته است. در این نزاع، هر دو طرف، گزند دیدهاند و نمیتوان گفت جبهۀ تجدّد، کامیاب شده است.
[چهارم]. شهدای مدافع حرم، هرگز ضرر نکردند؛ تکلیف دیروز، ایستادن بود و اما امروز، معادله تغییر کرده است. و مگر در دفاع مقدس نیز، شاهد چنین وضعی نبودیم و نحوۀ پایان جنگ، بسیاری را دچار تردید نکرد. آنان که از جنگ نهراسیدند و به میدان شتافتند، به سعادت ابدی دست یافتند. هیچ صلح و معاهده و عقبنشینیای در این جهان، اجر و فلاح آنها را در آن جهان، تضییع نخواهد کرد. مسألۀ خمینیِ کبیر و جنودِ عاشوراییاش، همواره تکلیف بوده و نه نتیجه. ما آموختهایم که مأمور به تکلیف هستیم و نه نتیجه. آنانی مبتلا به خسران و تباهی هستند که در ذهنیّت جمعی، بذر تردید میپاشند و گمان میکنند که باید دربارۀ شهادت و شهدا، بر اساس محاسبات مادّی و معادلات دنیایی قضاوت کرد. سلسلۀ جنگهای میان جبهههای حق و باطل، تا ظهور ادامه خواهد یافت.
https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60