🌴خاطرات کربلا🌴 فصل پنجم : 🏴قسمت سوم (شهادت و زندانى شدن ياران امام در كوفه) 🔳 شهادت عبدُ الأعلَى بن يزيد 📕تاريخ الطبرى - به نقل از ابو جَناب كلبى - : كثير بن شهاب بن حُصَين مردى را از قبيله كَلب به نام عبد الأعلَى بن يزيد ملاقات كرد كه لباس رزم پوشيده بود و در محلّه قبيله بنى فِتيان به سوى ابن عقيل مى ‏رفت. او را دستگير كرد و نزد ابن زياد بُرد و جريان را به وى گفت. عبد الأعلى به ابن زياد گفت: همانا قصد آمدن به نزد شما را داشتم. ابن زياد گفت: در ذهنت چنين وعده‏ اى به من داده بودى، دستور داد و او زندانى شد. 📚تاريخ الطبرى: ج ۵ ص ۳۶۹ 📓تاريخ الطبرى - به نقل از عَون بن ابى جُحَيفه -: وقتى عبيد اللَّه بن زياد مسلم بن عقيل و هانى بن عروه را كشت، عبد الأعلى كلبى را - كه كثير بن شهاب او را در محلّه قبيله بنى فِتيان دستگير كرده بود -. خواست و او را آوردند. به وى گفت: جريانت را بگو. عبد الأعلى گفت: خدا، كارهاى تو را اصلاح نمايد! من بيرون رفتم كه ببينم مردم چه مى ‏كنند كه كثير بن شهاب مرا دستگير كرد. ابن زياد به وى گفت: سوگند ياد كن كه جز براى آنچه گفتى، بيرون نرفتى. او از سوگند خوردن، امتناع كرد. عبيد اللَّه گفت : او را به قبرستان سَبيع ببريد و در آن جا گردنش را بزنيد. او را بردند و گردنش را زدند. 📚تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۳۷۹ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ╭┅────────────┅╮ 🆔@dobanoydameshg ╰┅────────────┅╯