🌴خاطرات کربلا🌴 فصل سوم : ┄┅─✵🍁✵─┅┄ 🚫قسمت یازدهم (مخالفان رفتن امام حسین(ع)به سمت عراق‏) 💢 عمر بن على بن ابى طالب‏ 📗الملهوف - به نقل از محمّد بن عمر - : از پدرم عمر بن على بن ابى طالب شنيدم كه براى دايى‏ هايم خاندان عقيل صحبت مى‏ كرد و مى‏ گفت: چون برادرم حسين، از بيعت با يزيد در مدينه سر باز زد. نزد او رفتم و او را تنها يافتم. به وى گفتم : جانم فدايت اى ابا عبد اللَّه! برادرت حسن، از پدرت برايم چنين نقل كرد. [در اين هنگام ]گريه و اشك امانم ندادند و صداى هق هق گريه‏ ام بلند شد. حسين مرا در آغوش گرفت و فرمود: «برايت نقل كرد كه من كشته مى‏ شوم؟». گفتم: حاشا كه چنين بگويد، اى پسر پيامبر خدا! فرمود: «تو را به جان پدرت سوگند مى ‏دهم، آيا از كشته شدن من خبر داد؟». گفتم: آرى. پس چرا دست نمى ‏دهى و بيعت نمى ‏كنى؟ فرمود: «پدرم خبر داد كه پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله او را از كشته شدن او و من، باخبر ساخت و اين كه قبر من نزديك قبر او خواهد بود، آيا گمان مى ‏برى كه چيزى را مى ‏دانى كه من نمى ‏دانم؟ به راستى كه خوارى و پَستى را هرگز بر خود نمى ‏پسندم. فاطمه، پدرش را در حالى ملاقات مى ‏كند كه از رفتار بنى اميّه با فرزندانش شاكى است. هرگز كسى كه او را از طريق [آزردن‏] فرزندانش بيازارد، وارد بهشت نخواهد شد!». 📚الملهوف / طبعة أنوار الهدى : ص ۱۹ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ╭┅────────────┅╮ 🆔@dobanoydameshg ╰┅────────────┅╯