🌴خاطرات کربلا🌴 فصل چهارم : 🌾قسمت چهارم (از مكّه تا كربلا) 🕋 گفتگوى امام عليه السلام با عبد اللَّه بن عبّاس‏ (ادامه) 📘الفتوح :  حسين عليه السلام وارد مكّه شد و مردم آن جا بسيار خرسند شدند؛ بامداد و شامگاه نزد او رفت و آمد مى ‏كردند. در آن ايّام عبد اللَّه بن عبّاس و عبد اللَّه بن عمر بن خطّاب در مكّه بودند، آن دو با هم بر حسين عليه السلام وارد شدند و قصد داشتند به مدينه برگردند. ابن عمر به حسين عليه السلام گفت: اى ابا عبد اللَّه! رحمت خدا بر تو باد، از خدايى كه بازگشت تو به سوى اوست، پروا كن. از دشمنىِ اين خاندان با خودتان و ستمى كه بر شما كرده‏ اند، آگاهى و اين مرد، يزيد بن معاويه بر مردم فرمان‏روا شده است، ايمن نيستم [و مى‏ ترسم]كه مردم براى سيم و زر به وى روى آورند و تو را بكشند و در اين راه انسان‏هاى بسيارى نابود شوند. از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله شنيدم كه مى ‏فرمود: «حسين، كشته مى‏ شود، و اگر او را كشتند و تنها نهادند و يارى ‏اش نكردند، خدا تا قيامت آنان را خوار خواهد كرد». من به تو پيشنهاد مى ‏كنم از درِ سازش - كه مردم نيز آن گونه وارد شده‏ اند - وارد شوى و چنان كه در گذشته بر معاويه شكيبايى كردى، شكيبايى كن؛ شايد خدا، ميان تو و اين گروه ستمگر حكم رانَد. حسين عليه السلام به او فرمود : «اى ابو عبد الرحمان! من با يزيد بيعت و سازش كنم، در حالى كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در باره او و پدرش، آن فرمود كه فرمود؟!». ابن عبّاس گفت: درست گفتى. اى ابا عبد اللَّه! پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در زمان حياتش فرمود: «ما را چه با يزيد؟! خدا او را مبارك نكند! او فرزندم و فرزند دخترم حسين را مى‏ كشد. سوگند به آن كه جانم در دست اوست، فرزندم در برابر مردمى كه از او دفاع نمى ‏كنند، كشته نمى ‏شود، مگر آن كه خدا ميان دل‏ها و زبان‏هايشان، جدايى مى ‏افكند». آن گاه ابن عبّاس گريست. حسين عليه السلام هم با او گريست و فرمود : «اى ابن عبّاس ! تو مى ‏دانى كه من فرزند دختر پيامبرم؟». ابن عبّاس گفت: به خدا سوگند، آرى. مى ‏دانيم و مى ‏دانيم كه در تمام دنيا جز تو كسى نيست كه فرزند دختر پيامبر باشد. و اين كه يارى تو بر اين امّت واجب است، همانند وجوب نماز و زكات - كه يكى بدون ديگرى پذيرفته نيست. حسين عليه السلام فرمود : «اى ابن عبّاس! در باره مردمى كه فرزند دختر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله را از سرا و منزل و زادگاهش و از حرم پيامبرش و از همسايگىِ قبر او و زادگاه و مسجد و جايگاه هجرتش بيرون كردند، چه مى ‏گويى؛ آنان كه او را نگران و ترسان، رها كردند كه در جايى آرام نگيرد و در منزلى، پناه نجويد و قصد آنان، كشتن و ريختن خون اوست، در حالى كه وى به خدا شرك نورزيده است و جز او سرپرستى بر نگرفته و از آنچه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و خليفگانِ پس از او بر آن بودند، جدا نشده است؟». ⏯ ادامه دارد... ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ╭┅────────────┅╮ 🆔@dobanoydameshg ╰┅────────────┅╯