آیا در موت اختیاری انسان با اختیار خود می‌تواند هر زمان روح خود را از جسمش خارج کرده و بدن حیات خود را از دست نمی‌دهد مانند نبض تنفس؟ 🌻مرگ به معنای عدم و فنا نیست و مردن، هیچ شدن و فانی شدن نیست بلکه نفس ناطقه انسانی مظهر خداوندی است که هیچ موت و فنایی عارض بر او نمی‌گردد. 🌻مرگ در حقیقت جدایی صفت اتصال است بدین معنا که مرگ بر اوصاف می‌آید نه بر ذوات زیرا مرگ جدایی بین جسم طبیعی و روح است نه اینکه مرگ به معنای نابودی و از بین رفتن باشد. 🌻موت عبارت است از «مفارقت نفس از غیر خودش». (1) با توجه به این تعریف مرگ به معنای انعدام و نابودی نیست که به معنای انقطاع و جدایی نفس از غیر خودش می‌باشد. البته ذکر این نکته خالی از لطف نمی‌باشد که نفس از هر آنچه تعلق به عالم طبیعت و ماده دارد جدا می‌گردد حتی همین بدن مادی و کالبد جسمانی، و بعد از انفصال و جدایی وارد بدن دیگری، بنام بدن برزخی یا مثالی می‌گردد. 🌻حال سئوال در این است که آیا چنین تفرق و جدایی و انسلاخ روح از بدن تحت اختیار و اراده انسان می‌باشد یا خیر؟ 🌻روح چون از عالم خود یعنی عالم مجردات دور شد و فاصله گرفت، با مرگ به وطن اصلی خودش بر می‌گردد لذا آن کسانی که قبل از مرگ طبیعی، با مرگ اختیاری مردند و روح آنها به عالم خود پیوست با مرگ طبیعی اتفاق خاصی و مهمی برای آنها رخ نمی‌دهد. (2) 🌻در یک تقسیم بندی می‌توان موت و مرگ را به دو دسته تقسیم کرد. 1⃣ موت اضطراری یا طبیعی: بدین معنا که روح از بدن مفارقت کند و تعلق خودش را از بدن بگیرد که شامل تمام موجودات می‌شود. (3) 🌻البته در این دسته قطع تعلق روح از بدن به طور طبیعی است بدین معنا که بدن قدرت خویش را از دست داده است و به خاطر فرسودگی اجزاء نمی‌تواند به عنوان مرکب نفس قرار گیرد لذا تا جایی که قدرت دارد مرکب نفس قرار گیرد، تعلق وجود دارد ولی هر زمانی که بدن این قدرت را از دست بدهد به طور طبیعی از بین می‌رود لذا آن تعلقی که نفس به بدن داشت از بین می‌رود و نفس از بدن جدا می‌گردد. 🌻با توجه به توضیح و تعریف موت اضطراری یا طبیعی در می‌یابیم که چنین مرگی تحت اراده و اختیار شخص نیست و با توجه به طبیعت مادی بدن و اقتضای آن صورت می‌گیرد. 2⃣ موت اختیاری یا ارادی: بدین معناست که انسان به سبب ریشه کن کردن هوای نفس و اعراض از لذات جسمانی به نقطه‌ای از کمالات برسد که بتواند با حضور و توجه، روح را از کالبد جسمانی جدا سازد. چنانچه علامه حسن زاده در این باره می‌فرمایند: 🌻 «بدانکه گاهی موت را مقید به بدنی و... می‌نمایند تا موت اختیاری را خارج سازند، چنانکه در روایت وارد شده است که «بمیرید قبل از آنکه میرانده شوید» و افلاطون حکیم، جوینده حکمت را این گونه سفارش کرد که: «به اراده خودت بمیر تا به طبیعت زنده بمانی»...». (4) با توجه به این تعریف موت اختیاری در حقیقت همان کشتن هوای نفس است. با توجه به این معنی در احوالات عارف کامل میرزا جواد ملکی تبریزی آمده است که: 🌻میرزا جواد ملکی می‌گوید: «روزی استاد، ملاحسینعلی همدانی به من فرمود: مقام تربیت فلان شاگرد به عهده شماست آن شاگرد همتی فراوان داشت. مدت شش سال در مراقبت و مجاهدت کوشش کرد، تا به مقامی رسید که قابلیت ادراک و تجرد نفس را یافت. خواستم این سالک راه سعادت به دست استاد به این فیض نائل شود. او را به خانه استاد بردم و پس از عرض مطلوب، استاد فرمودند: 🌻 این که چیزی نیست و فوراً با دست خود اشاره کردند و فرمودند: تجرد مثل این است. آن شاگرد می‌گفت: فوراً دیدم که از بدنم جدا شده‌ام و در کنار خود موجودی همانند خود را ... 🔵ادامه مطلب 👇👇👇 🍃🌹 @dobare_zendegi 🌹🍃