- دچار!
- دچار!
قاسم برگشت تو خیمه .. مادرش دید رنگ به روی این بچه نیست .. گفت : چیشده مادر ؟ آقازاده هی میزد روی پا
ای مادر قربونت بره بگو چیشده ؟ گفت : مادر عمو اذن میدانم نمیده خون من که از خون علی اکبر رنگین تر نیست ... همه رفتن