جمعیت دوشادوش هم خیابان امام رضا را می شکافت وبا شور سمت حرم می رفت. من اما آخرین نفر بودم. 😔 حسین آنجا، آن جلو می رفت. 🥀🥀 😭گریه کردم وبا ناله گفتم:حسین صبر کن پاهام نمی کشه. 😔😔 صبر کن منم بیام. 😭😭😭😭 _روایت بیقراری