³[روایتِ هشت روز خادمیِ دخترانه | روز دوم محرم 💌]
🕊 [مهمان ویژه: شهید امیرعلی حاجیزاده | فرماندهی وعدههای صادق]
هنوز عطر روضهی روز قبل در هوا بود.
هیئت تمام شده بود، اما دلها آرام نگرفته بودند. در سکوتِ شب، دخترهای خادم دور هم جمع شدند؛ جلسهای ساده اما دلنشین، برای تدارک فردا.
صحبت از تبرکی روز دوم شد، اما تصمیمی قطعی نگرفته بودیم. پیشنهادها از هر طرف سرازیر میشد؛ با شوق، با ذوق، با نگاهی به بودجه هیئت😁
یکی گفت: «ماکارونی با من!»
یکی دیگه هم گفت: «سویاش هم من میارم!»
اون یکی گفت: «سیبزمینی و پیازهم من جور میکنم!»
اما . . هیچکس نگفت گوشت با من😂!
و درست همانجا بود که معلوم شد، فردا هیئت بوی نذرِ بیریا، بوی ماکارونی خواهد گرفت 🍝
از حوالی ظهر، آشپزخانهی کوچکمان به پاتوق بچههای خادم تبدیل شد. بچهها با عشق مشغول پخت شدند.🥰 کفگیرها میچرخید، قابلمهها قلقل میزدند، و هیئت داشت رنگ و بوی نذری میگرفت.
نزدیکای ساعت چهار بود 🕓
همهچیز آماده شده بود؛
قابلمهی ماکارونی شسته، لیوانها مرتب در سینیهای موکب چیده شده، پرچمها در اهتزاز . .
فقط یک دغدغه باقی مانده بود!
🌡 گرمای طاقتفرسای طبقهی بالا که میتوانست جلسهی بچههای کوچک را به زحمت بیندازد.
اما مثل همیشه، دلهای خالص راه را نشان دادند☺️:
یکی از بچهها، بیمنت، پنکهی خانهاش را آورد. و حالا، نسیمی از مهربانی، کنار انیمیشنِ «سواد رسانه»، فضای جلسه را خنک کرده بود. بچهها، چشم به تصویر، دل به پیام، و لبخند به لب داشتند😇.
مربی کودک، مثل یک فرشته، بلد بود با دلهای کوچک چه کند؛
هدیهها یکییکی اهدا میشدند🎁:
جامدادیهایی با طرحی مذهبی و دخترانه
عطرهایی خوشبو همچون گلهای بهاری
لبخند کودکان، مثل پروانه در صحن مسجد میچرخیدند😍.
و حالا نوبت دل بود🫀؛
سه گروه سنی، هر کدام بعد از برنامهی خود، با دلی نرم و آماده وارد مجلس روضه شدند.
روضهخوان شروع کرد. صدایش لرزان، لحنش سوزناک، و دلها آرامآرام ترک برداشت.
اشک، بیهوا از صورتهای پاک و معصوم بچهها میچکید🥺. مسجد، بوی روضه گرفته بود؛ بوی حضور، بوی عشق❤.
- لحظهبهلحظهی روز دوم:
▪️پخت ماکارونی با عشق، خنده و کفگیرهای بیادعا
▪️ آمادهسازی مسجد با دلهایی که از کف تا سقف را برق انداختند
▪️پخش انیمیشن سواد رسانه برای دلهای کوچک، اما آگاه
▪️ آیتم شهدایی با حضور شهید امیرعلی حاجیزاده؛ روایت آسمان در قاب تصویر
▪️ کاردستی خیمه و قصهگویی کودکانه؛ وقتی ایمان با بازی معنا میگیرد.
▪️ مداحی حماسی و شور حسینی؛ وقتی دلها از زمین جدا میشوند.
▪️ اهدای هدیههای زیبا توسط خانم زارع پور به گل دخترای فعال
▪️ موکب و پذیرایی؛ لقمههایی که با عشق و حال خوب درست شده بودند به دست عُشاق اباعبدالله رسیدند.
روز دوم هم گذشت . .
اما گرمای محبت، نسیم پنکه، طعم ماکارونی، و اشکهای روضه همه در دلها میماند❤️🩹.
دلهایی که هر روز، بیشتر از دیروز به حسین بن علی "ع" نزدیک میشوند.
ادامه دارد . . .
تابستان ¹⁴⁰⁴
🗣. راوی: عزتی پور
✍🏻. نویسندگان: مسرور _ صولتی
#پایگاهکوثر
#معاونتفرهنگی
#هیئترضوانالرضا
#حوزهحضرتآسیه
🌐'
معاونت روابط عمومی و رسانه