هدایت شده از 🔴 مقاومت نیوز🌴
🔵سختی های دردناک زینب ع در حفظ کودکان امام حسین ع در مسیر حرکت قافله اسراء 🔹اسراء را به شام می‌بردند، در نزدیکی شهر «عسقلان» هوا بسیار گرم بود؛ کاروان ایستاد ؛ سربازان به اسبان خود آب دادند و بقیه آب را بر روی زمین ریختند و به اسراء آل الله ندادند ▫️فاطمه صغری (رقیه ع) خود را به سایه بوتهٔ خاری رساند و در زیر همان سایه خوابش برد. ▪️وَ تَرکُوها وَ ارْتَحَلوا عَنها ▪️کاروان رفت و آن دختر را رها کرد ♦️ناگهان زینب ع متوجه شد که آن نازدانه از قافله جا مانده است، 🔹فَبَکتْ و نادَت: ▪️لذا صدای گریه‌ زینب بلند شد و فریاد زد: ♦️ یٰا قَوم! بِاللّهِ عَلیکم إصبِروا هُنَیئةً... ▪️ای قوم! شما را به خدا قسم ! کمی صبر کنید؛ دختر برادرم و نور چشمم جا مانده ..... ▫️«زجر بن قیس» که بسیار خشن بود گفت: من او رامی‌آروم ▫️ راوی گوید: ▪️ من همراه زجر بن قیس رفتم 🔹او به دخترک رسید و با تازیانه‌اش بر تن آن دختر زد و بر صورتش سیلی زد بحدی که آن دختر ناله « وا أبتاه!» سر داد. ♦️ بعد دخترک را بر عقب اسب خود انداخت و حرکت کرد. ▫️وقتی به قافله رسید ؛ دختر را از همان بالای اسب ، بر روی زمین جلو اسرا انداخت.... ▪️بحرالمصائب ج۷ ص۲۹۹ با صلوات بمحضر اسراء آل الله نشر دهید 🌎📡@moqavematnews_ir