هدایت شده از مکارم الاخلاق
💠 سلمان فارسی از دنیا رفته بود، داشتیم آماده تجهیز و تدفین وی می شدیم که به ناگاه سواری حاضر شد. 🔻دقت کردم باورم نمی شد، علی بن ابی طالب علیه‌السلام بود، با چهره‌ای غمگین، گوئی از قبل همه چیز را می دانست؛ با خود کافور و... آورده بود. 🔺 داشتیم آماده نماز بر جنازه آن صحابی پاک می شدیم که به یکباره امام المتقین صدای خود را بلند کرد، آیا کسی هست که از این مرحوم طلبی داشته باشد؟ 🔻زنی جلو آمد و گفت: من! ⁉️ علی ع فرمود: به راستی؟! از او چه می خواهی؟ ❇️ زن گفت: دو قرص نان به او دادم تا برایم حصیری به این اندازه ببافد ولی نه نان را به من داده و نه حصیر را. ✳️ امیر المؤمنین علیه السلام اطاق محقر سلمان را نگاهی انداخت، حصیر به اندازه هفت هشتم بافته شده بود. آنگاه سفره وی را باز کرد، از دو قرص نان یک چهارم از یک نان باقی مانده و بقيه را سلمان خورده بود. ( تنها به اندازه آنچه بافته بود از نان خورده بود). ✅ علی علیه‌السلام فرمود اگر سلمان از این تکه استفاده کرده بود، آن سلمانی نبود که من می شناختم از مدینه تا مدائن آمده ام ولی بر او نماز نخوانده بر می گشتم. عاش سعیدا و مات سعیدا ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ 🔻مکارم الاخلاق، فرصتی برای تمرین بندگی ↙️ https://eitaa.com/makarmolakhlagh