🔹🔸میرزا علی هسته ای از هوش، ذکاوت و حافظه فوق العاده ای برخوردار بود و از نوجوانی در مسیر دانش و تعلیم و تربیت اسلامی قرار گرفت.
ایشان در آغاز، ادبیات عرب، منطق و دروس سطح را فرا گرفت. سپس در دروس خارج فقه و اصول اساتید برجسته اصفهان شرکت کرد. وی در آن ایام مورد توجه و عنایت ویژه استادش مرحوم آیت اللّه سیدمحمدباقر درچه ای اصفهانی بود و استفاده علمی و اخلاقی بسیاری از محضرش نمود.
🔸در خدمت شیخ شهید:
مرحوم هسته ای در سال ۱۲۸۳ شمسی راهی تهران گردید. وی ابتدا در دروس بعضی اساتید تهران شرکت نمود تا این که جذب حوزه درسی و معنویت حاج شیخ فضل اللّه نوری گردید و تا آخر، از شیخ جدا نشد. ایشان در این باره می گوید: «... به درس شیخ فضل اللّه نوری از شاگردان ممتاز میرزای رشتی رفتم. هنگامی که ایشان «بحث ترتب» اصول را تدریس می فرمود، بنده از انتهای مجلس اشکالی کردم. شیخ جوابی فرمود: بنده بر جواب او اشکال نمودم و این امر تا چند مرتبه تکرار شد. شیخ پرسید: تو میرزا علی اصفهانی نیستی؟! عرض کردم: بله. فرمود: بعد از درس نروید! پس از درس، به محضرش شرفیاب شدم. فرمود: چه وقت است آمده ای؟ عرض کردم: چند روزی بیش نیست. فرمود: کجا منزل کردی؟ گفتم: در یک کاروان سرا. هنگامی که محل اقامتم را دانست، خادم را فرستاد تا از کاروان سرا، اثاث مختصر مرا بیاورد و اتاقی هم در منزلش در اختیارم گذارد...».
🔸فعالیت های سیاسی:
میرزا علی هسته ای از نزدیکان و شاگردان برجسته آیت اللّه شیخ فضل اللّه نوری و مشاوری امین و لایق برای آن مرحوم بود. جریان مشروطه که پیش آمد، درس آن مرحوم تداوم نیافت، و شیخ شهید عملاً در جریان مشروطه قرار گرفت. ایشان گرچه در اوایل نهضت، با مشروطیت موافق بود، اما بعد از آن که متوجه شد دسایسی در کار است، آن را مقید به مشروعه کرد که با مخالفت و جنجال عوامل نفوذی استعمار مواجه شد و شیخ مظلوم را متهم به استبداد و... کردند. مرحوم حاج شیخ در روزهای آخر، همه شاگردان خود را مرخص فرمود و با اصرار از همه نزدیکان خواست پراکنده شوند، چرا که دوست نداشت کسی در حمایت از ایشان کشته شود.
مرحوم هسته ای در شبی که فردایش حاج شیخ را به دار زدند، به دستور ایشان همه نامه هایی که برای حاج شیخ فرستاده شده بود را در صندوقی جمع کرد و آن را در آب انداخت. آن گاه با قلبی پر درد و چشمانی اشک بار با حاج شیخ خداحافظی کرد و شبانه با لباس مبدل عازم اصفهان گردید.
🔸دستگیری و زندان:
ایشان در اصفهان به منزل پدری رفت، اما به فاصله دو روز بعد که خبر شهادت شیخ به اصفهان رسید، نتوانست بماند و با لباس مبدل، عازم عراق گردید. چون به کاظمین رسید در یک کاروان سرا ساکن شد، اما دو افسر انگلیسی وارد کاروان سرا شده و یک راست به اتاق ایشان رفتند و از روی عکسی که با خود داشتند، او را شناسایی کرده و به سفارت ایران در بغداد تحویل دادند؛ در نهایت بدون محاکمه و بازپرسی در یک سرداب تاریک که چهل پله داشت زندانی گردید. ایشان مدتی در زندان به سر برد تا این که بر اثر نامه نگاری ها و تلاش های علمای بزرگ نجف، آزاد گردید.
🔸هجرت به نجف:
آیت اللّه هسته ای پس از آزادی از زندان عازم نجف اشرف گردید و به کسب فیض و ادامه تحصیل پرداخت. اقامت ایشان در نجف حدود ده سال به طول انجامید و در این مدت از محضر آیت اللّه العظمی سیدمحمد کاظم طباطبایی یزدی بیشترین استفاده را برده و در نزد ایشان از جایگاه ویژه ای برخوردار بود.
🔸بازگشت به ایران:
آیت اللّه هسته ای در حدود سال ۱۳۰۰ شمسی به ایران آمد و در اصفهان اقامت گزید.
وی تا آن زمان که متجاوز از پنجاه سال داشت، هنوز ازدواج نکرده بود. لذا با علویه ای تشکیل زندگی مشترک داده و فارغ البال به تدریس و تربیت طلاب و فضلا پرداخت. در کنار تدریس و تحقیقات علمی به وعظ و تبلیغ احکام دینی نیز عنایت ویژه داشت.