دیروز‌ خیلی‌ها با بچه هاشون اومده بودن تمرین وطن‌دوستی🇮🇷 از بین این خیلی ها،بعضی ها هم بودن که با عکسِ بچه هاشون اومده بودن🥀 دیروز صبح،من‌ با پسرم حسین راهی راهپیمایی شدم تا بهش یاد بدم تو سربالایی به سمت قله،چطور باید قدم برداره با حسین راهی شدم تا به جهانی ثابت کنیم دهه نودی‌های‌ایران، خوب بلدن سرِبزنگاه تو صحنه حاضر بشن میخواستم این لحظات پرغرور‌رو برای حسینم ثبت کنم، داشتم آمادش می کردم کنار بنر ازش عکس بگیرم که یکی‌ از مادرانی که با عکس پسرش اومده بود،ازم خواست پسرم با پسرانش عکس بگیره😢 حال عجیبی بهم دست داد،به چند ساعت قبل برگشتم و باخودم‌گفتم حتما‌ وقتی من لباس به‌تن پسرم می کردم و موهاش رو شونه میزدم تا آماده شیم،این مادر داشته با دستمال پارچه ای مخصوصش غبار روی عکس پسرهاش رو می گرفته😢 وقتی من تمام وقت مراقب بودم پسرم تو شلوغی‌گم‌نشه،اون مراقب بوده قاب عکس از دستش نیفته و شیشه قاب عکس پسرهاش نشکنه😭 خدای من..امان از روزی که دل این مادران بشکنه😭 مادرانی که قدشون خمیده و دلشون پرخونه اماهنوزپای‌این نظام و انقلاب ایستادن و به ما رسم‌ایثار می‌آموزن 🇮🇷 حالاشهیدان‌سهیلی،ستاره‌های‌آسمان‌زندگی من و پسرم شدن،ستاره هایی که قراره راه رو برامون روشن کنن💫 ازدیروزمصمم ترتصمیم گرفتم،حسینم رو برای سربازی درمسیرپیروزی تربیت کنم،مصمم‌تر شدم تا صدام رو بالاببرم و در هر جمعی بگم،انتخابات مهمه! چون مطمئنم حالا چشم‌امید خیلی از این مادران قابِ عکس به دست،به‌دستان ماست‌ حالا نوبت ماست‌که حضور‌‌ داشته باشیم و جای‌خالی بچه هاشون رو پر کنیم🥀 مابرای اینکه ایران‌کشورخوبان شود خون دلها خورده ایم..🇮🇷🥀