*«یک روز » می فهمی که عاقبت این تویی که برای خودت می مانی و آدم ها هرچقدر هم عزیز و هر چقدر هم نزدیک دنبالِ زندگی و آرزوهای خودشان می روند. «روزی» به خودت می آیی «روزی» که تارهای «سفید» موهایت در نبرد تن به تن با تارهای «سیاه» پیروز شده اند و تو مانده ای و «حسرتِ» کارهایی که نکرده ای، «لذتی »که نبرده ای و «زمانی» که برای خودت نگذاشته ای تو مانده ای و «آرزوهایی» که برای رسیدنشان «دیر» است ... روزی تو «پیر» خواهی شد و این "برای دیگران بودن ها" و خودت را «فراموش کردن ها» حریفِ «حسرت و بغض های» شبانه ات نخواهند شد! سلام روزتون آرام ،دلتون خوش وعاقبتتون نیکو.*