*«یک روز »
می فهمی که عاقبت
این تویی که برای خودت می مانی
و
آدم ها هرچقدر هم عزیز
و هر چقدر هم نزدیک
دنبالِ زندگی و آرزوهای خودشان می روند.
«روزی»
به خودت می آیی
«روزی»
که تارهای «سفید» موهایت
در نبرد تن به تن با تارهای «سیاه»
پیروز شده اند
و تو مانده ای و «حسرتِ» کارهایی که نکرده ای،
«لذتی »که نبرده ای
و «زمانی» که برای خودت نگذاشته ای
تو مانده ای و «آرزوهایی» که
برای رسیدنشان «دیر» است ...
روزی تو «پیر» خواهی شد
و این "برای دیگران بودن ها"
و خودت را «فراموش کردن ها»
حریفِ «حسرت و بغض های» شبانه ات نخواهند شد!
سلام
روزتون آرام ،دلتون خوش وعاقبتتون نیکو.*