8M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
🖤 لحظه‌های آخر است! و گویی: برای آخرین‌بار است که... باهم خلوت کرده‌اند! من فکر می‌کنم: مرد... دست‌های همسرش را... آرام‌آرام نوازش می‌کند... و حواسش هست... تا دستش به زخم‌ها نخورد! انگار خاتون می‌خواهد چیزی بگوید! گرچه... از شدت جراحت... نَفَس نمی‌آمده تا واژه‌ها را... درست و حسابی به کلمه تبدیل کند! و باز فکر می‌کنم: شمرده‌شمرده و... کوتاه‌کوتاه سخن می‌گفته! حتما حرف مهمی بوده که... مولا، خود را نزدیک‌تر می‌برد! بگو فاطمه‌جان! - یاعلی! سلام مرا... تا روز قیامت به(شیعیانم) فرزندانم برسان! ... من و تو را فرموده! ما را فرزندِ خود خطاب کرده! آن هم درست... در لحظه‌ی آخر! جوابِ سلامش را چه‌طور بدهیم؟! خیلی به این فکر می‌کنم!