سخنان مرحوم حاج محمداسماعیل دولابی (ره) : در قم دوست طلبه‌ای دارم. می‌گفت یک شب حرم حضرت معصومه(سلام الله علیها) رفته بودم. دیدم جوانی بعد از زیارت نشسته است و می‌خواهند در را ببندند. پرسیدم چرا اینجا نشسته‌ای. گفت جایی ندارم بروم. گفتم بیا منزل ما برویم گفت بسم‌الله الرحمن الرحیم و راه افتاد. خیلی حرف شنو بود. تا گفتم، گفت بسم الله. بعد از آن هم هرچه گفتم فقط بسم الله بلد بود. دمِ در حیاط گفتم بفرما، گفت بسم الله الرحمن الرحیم. گفتم بفرما در اتاق بنشین، گفت بسم‌الله الرحمن الرحیم، سفره را پهن کردم، گفتم شام بخور، گفت بسم الله الرحمن الرحیم، رختخواب انداختم گفتم بخواب، گفت بسم الله الرحمن الرحیم. هرچه گفتم، بسم‌الله گفت! شب عید الزّهرا بود. دوست من، این ماجرا را در مجلس گفت و رفقا خندیدند. تعریف می‌کرد که گفتم آیا زیارت نامه برایت بخوانم؟ گفت بسم الله الرحمن الرحیم. صبح که بیدار شد صبحانه آوردم و گفتم بفرما، گفت بسم الله الرحمن الرحیم و هر دو خوردیم. گفتم آیا بیرون برویم؟ گفت بسم الله الرحمن الرحیم. دوست من اینها را می‌گفت و ما خیلی خندیدیم. من توجه نداشتم و خیال کردم به مناسبت شب عید، مزاح کرده است. آمدیم ماشین‌مان را سوار شویم و رو به تهران برویم. پرسید آیا دارید می‌روید؟ گفتم بله. گفت بسم الله الرحمن الرحیم، دیدم که به خودمان زده است! طلبه‌ها خیلی ناقلا هستند. شما هم طلبه‌اید. هر کس خیر را طلب می‌کند، طلبه است. ان‌شاء‌الله همه شما مومنین و مومنات، طالب خیر باشید. کسی که طالب علم است، طلبه است. مَن طَلَبَ شَیئاً نالَهُ اَو بعضَه هر کس طالب هر چه باشد آن را – یا قسمتی ازآن را – می‌یابد و آخر سر به آن می‌رسد. البته طلب به حق، نه ناحق. آدمی یک چیزی را که دوست دارد، با ادب جلو می‌رود که آن را بگیرد. والا آیا دیدی که بی‌ادب، در خانه علی(ع) را چه کرد؟ خدا نصیب نکند. او هم احتیاج داشت. دید نمی‌تواند نقشه‌اش را پیاده کند الا اینکه علی(ع) باشد – به علی احتیاج داشت. هر طلبی درست نیست. طلب به حق. اما آمد و خواست با کتک ... خدا نصیب نکند. ان‌شاءاللّٰه دروغ است. دلشان سوخته و در کتاب‌ها نوشته‌اند. نمی‌خواهد غصّه بخورید. آن را راست حساب نکن. خدا نصیب نکند که راست باشد. جگر بشر بیشتر از اینها طاقت ندار. ان‌شاءاللّٰه صاحبشان آمده است و می‌آید و درراه است. او [امام زمان عج] هست. بودن او، ما را بس است_چه بیاید چه نیاید. آیا همین که امام زمان عج هست، کافی نیست؟ وقتی بیاید هم که نمی‌شود همه‌اش در خانهٔ من باشد. خانهٔ شما و دیگری هم هست، تهران هست، همه جا هست. بالاخره حضرت در یک جا می‌نشیند. پس هست، ما را بس است. به نفس خودت قشنگ حالی کن که او هست تا راحت شود. به او بگو هست، هست، هست. روی دلت دست بکش بگو هست، هست، هست. 📚منبع: کتاب طوبای محبت (جلد چهارم) مجلس سوم، صفحهٔ ۶۱ 🆔https://eitaa.com/doolabi