🌺 حدیث جلسه ۳۶: «ملاک صائب بودن عمل» 📜 روایت ابتدای درس خارج مقام معظّم رهبری (حفظه الله) 🌕 في الكافي، [عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ اَلْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ اَلْمِنْقَرِيِّ عَنْ سُفْيَانَ بْنِ عُيَيْنَةَ] عَنْ أَبِي عَبْدِ اَلله (عَلَيْه اَلسَّلاَمُ): «فِي قَوْلِ اَلله عَزَّ وَ جَلَّ: «لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً» قَالَ: لَيْسَ يَعْنِي أَكْثَرَ عَمَلاً، وَ لَكِنْ أَصْوَبَكُمْ عَمَلاً؛ وَ إِنَّمَا اَلْإِصَابَةُ خَشْيَةُ اَلله، وَ اَلنِّيَّةُ اَلصَّادِقَةُ وَ اَلْحَسَنَةُ؛ ثُمَّ قَالَ: اَلْإِبْقَاءُ عَلَى اَلْعَمَلِ حَتَّى يَخْلُصَ أَشَدُّ مِنَ اَلْعَمَلِ، وَ اَلْعَمَلُ اَلْخَالِصُ اَلَّذِي لاَتُرِيدُ أَنْ يَحْمَدَكَ عَلَيْهِ أَحَدٌ إِلَّا اَلله عَزَّ وَ جَلَّ، وَ اَلنِّيَّةُ أَفْضَلُ مِنَ اَلْعَمَلِ؛ أَلا، وَ إِنَّ اَلنِّيَّةَ هِيَ اَلْعَمَلُ، ثُمَّ تَلاَ قَوْلَهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلىٰ شٰاكِلَتِهِ» يَعْنِي عَلَى نِيَّتِهِ». 🖊 شرح حدیث: 🍃 مقصود از "ايّكم احسن عملاً" اين نيست كه كدام بيشتر عمل مي‌كنيد، كثرت عمل مورد نظر نيست، بلكه مراد اين است كه كدام عملتان صائب‌تر است، به صواب نزديكتر است. 🍃 علامت اصوب‌بودن، ملاک صائب‌بودن عمل اين است كه انسان در عملش خشيت الهى را در دل خود راه بدهد، و نيّت صادق داشته باشد.عمل را انسان تا پايان خالص نگه بدارد، مشكل‌تر از خود عمل است. كارى كه انسان انجام مى‏دهد، يک تحرّك فيزيكی و جسمانى و يک زحماتی دارد. لكن آن عمل قلبى كه عبارت است از نيت و توجّه دل، سخت‌تر از خود عمل است. گاهي انسان نمازهاى زيادى مى‌خواند، امّا دلش غافل است، خشيت ندارد. يا اين‌كه خداى نكرده قصد او و نيّت او از اين عمل غير از تقرّب به خدا و رضاى الهی است. اگر عملى براى توجّه نفوس مردم به او، و تحسين او صورت بگيرد، اين عمل فايده‌ای ندارد. 🍃 عمل خالص اين است كه قصد تو اين نباشد كه غير از خدا، ديگرى تو را حمد و ستايش كند، از تو تشكر كند. اگر در عملى مستحب يا واجب، در اقدام اجتماعى يا فردى، نيّتمان اين باشد كه پيش خداى متعال مرضیّ واقع بشود، و خدا آن را بپسندد، اين، مى‌شود عمل خالص. اگر شائبه‌ای پيدا شد؛ رضاى مخلوقين، مدح يا توجّه مخلوقين دخالت كرد، عمل از آن خلوص مى‌افتد، اين عمل خالص نخواهد بود. 📚 الشّافی (تلخیص کتب اربعه)؛ جلد ۱، صفحه ۵۲۶؛ فیض کاشانی 📆 ۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۷ (جلسه ۲۲۷ مکاسب محرّمه).