🔰 وارد مسافرخانه شدم. عکس[امام خمینی] را از زیر پیراهن بیرون آوردم. ساعت‌ها در او نگریستم. دیگر باشگاه نرفتم. روز چهارم، رفتم ترمینال مسافربری و بلیت کرمان گرفتم؛ در حالی که عکس سیاه و سفیدی که حالا به‌شدت به او علاقه‌مند شده بودم را در زیر پیراهن خود که چسبیده به قلبم بود، پنهان کرده بودم. احساس می‌کردم حامل یک شیء بسیار ارزشمندم. 🔺بخشی از کتاب «از چیزی نمی‌ترسیدم» زندگینامه خودنوشت شهید حاج قاسم سلیمانی 🇮🇷@Dost_an