ماجرای قالیچه سوخته
مردی ﺑﺪﻫﮑﺎﺭ ﺷده بود ، يک ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ توی خونه ﺩﺍﺷﺖ ، ﮔﻮﺷﻪ ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ .
مجبور بود ، همون رو برداشت برد بازار برایِ فروش
.
ﻫﺮ ﻣﻐﺎﺯﻩﺍﯼ كه میرفت ،
میگفتن : ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ ﺍﮔﻪ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮد ۵۰۰ تومن ﻣﯽﺍﺭﺯﯾﺪ ،
ﺍَمّا ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﻣﺎ ١٠٠ ﯾﺎ ۱۵۰ تومن ﺑﯿﺸﺘﺮ نمیخوریم .
ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺑﻮﺩ و به ﺍﻣﯿﺪِ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﺨﺮﻥ ﺍﺯ اﯾﻦ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﻐﺎﺯﻩ میرفت .
داخل ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩها ،
حاج جواد فرش چی ﻣﻐﺎﺯﻩﺩﺍﺭ ،
از منصف های بازار و از ارادتمندانِ
اهلبیت (ع)
پرﺳﯿد :
قالیِ خوبیه ،
چرا ﻗﺎﻟﯽِ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺑﯽ ﺭﻭ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ
ﻧﮑﺮﺩﯾﺪ؟
ﮔﻔﺖ : ﻣﻨﺰﻟﻤﻮﻥ ﺭﻭﺿﻪ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ،
ﻣﻨﻘﻞ ﭼﺎﯾﯽ ﺭﻭﯼ ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻟﯽ ﺑﻮﺩ ، ﺫﻏﺎلها ﺭﯾﺨﺖ و ﻗﺎﻟﯽ ﺳﻮﺧﺖ .
حاج جواد یک تکونی به خودش داد :
گفتی ﺗﻮی
ﺭﻭﺿﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ
گفت : بله .
گفت : ﺍﯾﻦ ﺍﮔﻪ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮد ۵۰۰ تومن ﻣﯽﺍﺭﺯﯾﺪ ﺍَمّا ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺑﺮﺍی اﺭﺑﺎﺏِ ﻣﻦ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﻣﻦ ١ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ از شما
ﻣﯿﺨﺮﻡ .
قالیچه رو خرید و روی میزش پهن کرد و
تا آخر عمرش روی قسمت سوخته قالیچه که به اندازه کف دست بود
گُلِ مُحَمَّدی پرپر میکرد و دوستان صمیمی و همکارانش همه به نیت تبرک یک پَر از گُل را برداشته تو چایی شون میریختند .
اوﻥ ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ توی روضه سوخته ﺑﻮﺩ قیمت گرفت ،
کاش دلمون تو روضهها بسوزه .
اونوقت بگیم :
یا امام حسین (ع) دلِ سوخته رو چند میخری.؟
التماس دعا
🖤کانال دوستان سردار سلیمانی
@dostansardarsoleymani