🔺 هرگز غروب روز ميلاد پيامبر اكرم (ص) و امام جعفر صادق (ع) در سال ٩٢ را از ياد نمى برم. در دانشگاه آزاد اسلامى تركمانچاى، در سوييت محل استراحتم بودم. روز تعطيل و عيد بود ولى بخاطر مسؤوليتى كه داشتم، در دانشگاه مانده بودم و به تبريز برنگشته بودم تا كارهاى عقب مانده را انجام بدهم. دو ساعتى قبل از غروب بود كه خبر شهادت محمودرضا را دريافت كردم و چه غروب غمبارى داشتم در تنهايى و سكوت ساختمان دانشگاه. تنها و باخبر از اتفاقى بزرگ و بى خبر از خانه و حال پدر و مادر، مثل آدمى كه چند حس غريب در درونش به هم آميخته بود فقط در طول و عرض اتاق راه مى رفتم. از من خواسته بودند خبر سانحه ديدگى محمودرضا در يكى از ماموريتهاى داخلى را به پدر و مادر برسانم و به نحوى قانعشان كنم تا صبح فردا از تبريز حركت كنند و شب خودشان را به تهران برسانند. قول داده بودم اما قدرت اين كار را نداشتم. شايد هم رويش را نداشتم. آخر من سالها قبل ضامن پاسدارى محمودرضا پيش خانواده شده بودم. ده سال قبل وقتى مى خواست به لباس مقدس پاسدارى دربيايد و با پافشارى، در مسيرى خلاف آنچه من در دانشگاه و در تحصيلات پيموده بودم قدم مى گذاشت، توفيقش را ضمانت كرده بودم. اگر باعث فهم اشتباه نمى شود بايد بگويم خبر شهادت محمودرضا، عادى ترين خبرى بود كه آن روزها يكى مثل من مى توانست دريافت كند؛ من كه دو سال، هر روز با احتمال دريافت اين خبر بسر برده بودم. در روزهاى تردد محمودرضا به سوريه در روزهاى سخت جنگ، من تنها عضو خانواده بودم كه از همه چيز محمودرضا باخبر بود و همينطور مى دانستم كه بچه هاى سپاه با چه حفاظتى در آن روزها عازم سوريه مى شوند و جنگ در سوريه در چه وضعيتى است و محمودرضا كجاى كار است. از آنچه خودش از درگيرى هايى كه در آن وارد مى شد برايم روايت كرده بود، مى دانستم پا در ميدانهايى مى گذارد كه كمتر احتمالى براى زنده ماندن در آنها وجود دارد. وقتى خبر شهادت محمودرضا را گرفتم، مثل اين بود كه بيست بار قبلا اين خبر را گرفته باشم. تنها چيزى كه مى توانستم در جواب برادرى كه سعى مى كرد شهادت محمودرضا را مخفى كند بگويم و گفتم اين بود: «مباركش باشد». غروب غمبار ميلاد خجسته حضرت رسول (ص) و امام صادق (ع) برايم با حس غبطه و افتخار و عزت آميخته شده بود. يادم نيست چند بار اين آيه شريفه را با خودم تكرار كردم كه: ان الله اشترى من المؤمنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة يقاتلون فى سبيل الله فيقتلون و يقتلون وعدا عليه حقا فى التوراة و الانجيل و القرآن و من اوفى بعهده من الله فاستبشروا ببيعكم الذى بايعتم به و ذلك هو الفوز العظيم @dosteshahideman