👌بزنی، میزنم !! 🔹استاد بزرگواری داشتیم که از شاگردان شیخ رجبعلی خیاط بود. ایشان اولاد زیادی داشت. می‌فرمود: اولادهای من پشت سر هم آمده بودند و در خانه شلوغ می‌کردند. 🔹هرچه می‌گفتم ساکت شوید، می‌خواهم استراحت کنم، باز شلوغ می‌کردند. صبرم از دست رفت. بلند شدم مشتم را گره کردم تا به آنها بزنم. 🔹مکاشفه‌ای شد و در بیداری دیدم مولا امیرالمومنین علیه السلام دست مبارک را مشت کردند و بالای سر من گرفتند و فرمودند: فلانی! بزنی، می‌زنم! کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1