من ۲۴۴ من مادر چهار فرزند هستم. سه دختر و یک پسر. سال ۸۳ ازدواج کردم و تازه دوره کارشناسی رو تموم کرده بودم. همون سال که ازدواج کردیم خدا دختر اولمون رو بهمون هدیه داد. البته خیلی به نظرمون زود بود. چون اون موقع هنوز در حال و هوای تبلیغات «دو تا کافیه» بودیم. اما خدا برای ما جور دیگه ای میخواست. اولش خیلی خوشحال نبودم. چون قصد ادامه تحصیل داشتم و فکر میکردم اینجوری دیگه نمیتونم به هدفم برسم. اما همسرم خوشحال بودن. خلاصه دختر کوچولوی ما خیلی زود خانواده ما رو سه نفره کرد. البته بعد از بارداری مشکلات زیادی داشتم و بالاخره بعد از یک ماه و نیم اومدیم خونه خودمون. تا چند سال به خاطر ترس از سختی های بعد از بارداریم و ادامه تحصیل در دوره کارشناسی ارشد اصلا به فکر بچه دوم هم نبودیم تا اینکه حضرت آقا مسئله جمعیت رو به هممون گوشزد کردن 😔 و من انگار که از خواب بیدار شده باشم تازه متوجه شدم که اصل ماموریتم چیه؟! ولی اینو بگم که تبلیغاتی که در زمینه کنترل جمعیت شد و هنوز هم نه به اون شدت ولی بازم میشه، برخلاف تذکرات حضرت آقا، خیلی تو فرزندآوری خانواده ها موثر بود. من خودم یکی از کسانی بودم که به شدت به این مسئله معتقد بودم و با صحبت های امام خامنه ای عزیزمون هوشیار شدم. اواخر دوره ارشد دختر دومم به دنیا اومد. یعنی ۲۰ روز بعد از آخرین جلسه کلاسهام😁 از مرخصی ۴ ترمی زایمان هم استفاده کردم و پایان نامه رو گذاشتم برای وقتی که دخترم از آب و گل در بیاد و من بتونم دو سال اول رو با خیال راحت به اون و خواهرش برسم. کارهای پایان نامه رو که انجام میدادم، خدا سومین فرزندمون رو بهمون هدیه داد و اوایل بارداریم پایان نامه رو هم الحمدلله دفاع کردم. از رزاقیت و جلوتر اومدن رزق فرزندان هم براتون بگم که تا تصمیم به آوردن هر فرزند میگرفتیم خدا رزقش رو جلوتر میداد و منزل ما با ورود هر فرزند بزرگتر شد و روزیمون هم بیشتر... پسر کوچولومون رو هم البته بگم از حضرت علی علیه السلام هدیه گرفتیم. چون چندین ماه انتظار میکشیدیم اما خبری نبود و تازه اونجا بود که طعم تلخ انتظار رو چشیدم و یاد اونهایی افتادم که سالیان سال چشم اتتظار داشتن فرزند هستن😔 و با خودم فکر کردم که چه بسیار مادرایی که به راحتی مادر میشن و قدر این نعمت رو نمیدونن و احیانا ناشکری میکنن و... ولی الحمدلله خدا به واسطه آقا علی ابن ابی طالب(ع)، علی کوچولو رو به ما هدیه داد. 💝 در گیر و دار اسباب کشی به منزل جدید بودیم و علی کوچولو هشت ماهه که متوجه حضور یه هدیه دیگه شدیم یعنی یه دختر کوچولوی دیگه. 😊 و باز هم ما متوجه شدیم که خدا روزی بچه ها رو جلو جلو میده. خدا رو بسیار شاکرم و به خاطر همه ناشکری هام به درگاهش توبه میکنم و ازش میخوام که باز هم در رحمتش رو به روی ما باز کنه و در تربیت این هدیه ها به ما کمک کنه. اینم بگم که بعد از ورود کوچولوی آخریمون تازه متوجه شدیم که چقدر فاصله کم بچه ها خوبه. البته سختی داره ولی هم بازی و همدم همدیگه میشن و خیلی بهشون خوش میگذره. و فاصله زیاد بچه ها چقدر بد و ظلم به اونهاست. دختر اول و دوم ما ۶ سال تفاوت سنی دارن که بسیار زیاده و خودم رو به خاطر این مسئله سرزنش میکنم. دختر بزرگم وارد سن نوجوانی با دنیایی متفاوت از خواهرش هست و در واقع همبازی هم نیستن. ای کاش زودتر متوجه مسائل میشدیم. ای کاش کسانی که تجربیات دیگران رو میخونن و میشنون توی تصمیمات خودشون تجدیدنظر کنن. و این رو هم بگم که بچه داری واقعا سخت ترین کار دنیاست و حقیقتا جهاد در راه خداست. حوصله و صبر زیادی میخواد که باید اون رو در خودمون ایجاد کنیم و ای کاش کسانی که میتونن با حرفها و دلگرمی هاشون، و حتی کوچکترین کمک هاشون، مادرها رو تو این مسیر یاری بدن. از یاری فرشتگان الهی هم غافل نشیم. با ذکر صلوات و خواندن حدیث کسا در منزل، که انشاالله خدا و فرشتگانش به یاری مادرها و به خصوص مادرهای دست تنها بیان🦋 فرزند اولم ۱۳ساله، دوم ۷ ساله، سومی ۳ سال ونیم و چهارمی ۲ سال و ۴ ماهه هستن. برای همه اونهایی که در انتظار فرزند هستن دعا میکنم. شیرین ترین هدیه خدا بعد از همسر خوب، فرزندان هستن. از همسر مهربانم هم بسیار سپاسگزارم که بزرگترین یار و یاور من توی این سال ها بودن و هستن🌷 کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1