۴۰۲ من و همسرم که از سادات هستن سال ۹۰ به واسطه آقا امام حسین و امام رضا باهم ازدواج کردیم ،وکیل من امام رضا و وکیل همسرم سید الشهدا بودن، همیشه میگن که رفتن خدمت آقا و ایشون رو واسطه کردن، چنتا عکس برامون فرستادن قبل خواستگاری و تنها عکسی که دلم لرزید همسرم با چفیه سبز جلو حرم امام حسین بود که همیشه میگم بهشون که آقا خوب پدری کردن در حقت. جفتمون دانشجو بودیم ولی به لطف خدا اون ترم با حجم زیاد استرس ولی معدل الف شدم😊 دوساله و نیم عقد بودیم و فقط آخر هفته ها پیش هم بودیم به خاطر دانشگاه همسر. خداخواست و اسم مون عمره دانشجویی دراومد که هنوز مثه خوابه برام. بعد دوسال و نیم رفتیم خونه خودمون (همسر خونه داشتن ولی سربازی نرفته بودن دانشجو بودن و شغل نداشتن) واقعا دوران سختی از لحاظ اقتصادی بود و ما هزینه که برا خورد و خوراک کنار میذاشتیم فقط ۱۰۰ هزار تومن بود سال ۹۳_۹۴. با کار پاره وقت ۲سال و نیم طی شد و به این نتیجه رسیدیم که اگه بخوایم صبر کنیم که اوضاع بهتر بشه فقط زمان از دست میره. همون موقع بود که با درد شدید همسرم به بیمارستان رفتیم و گفتن باید عمل بشن، تشخیص تورشن بیضه بود. بعد عمل دکتر گفتن باید هر چه زودتر بچه دار بشید ممکنه که نشه. ماهم دلشکسته و ناامید چون آزمایش اسپرم در حد صفر بود. همسرم یه دستور طب سنتی رو شروع کردن به مصرف که بعد چند ماه خداخواسته❤️ باردار شدم و آزمایشات نرمال بود😊 همون موقع دوره آموزشی و به نحوی سربازی تقریبا یکسال گذشت و من بارداریم رو بدون همسر طی کردم که دوران بس ناراحت کننده ای بود، درسته خونه پدرم بودم ولی حساس شدنم در دوران بارداری و تنهایی دکتر رفتنو بچه اول و....گذشت. گل پسر با قدمش شغل بابا رو هم تضمین کرد و از شغل خیالمون راحت شد ولی شغل همسرم شهر خودمون نبود و قم بودن. یکسال همسرم با مشقت زیاد سرکار میرفتن و تصمیم گرفتیم بیایم قم و حضرت معصومه مارو به همسایگی خودشون پذیرفتن.😍 پسرم دوساله شد که دیدم هیچی به اندازه بچه راضیم نمیکنه که وقتمو باهاش پر کنم، ضمن اینکه فرمان حضرت آقا حجت رو تموم کرد برام. تصمیم گرفتیم بریم مشهد و با عنایت امام رضای عزیزم اقدام کنیم که انشالله خود حضرت عنایت داشته باشند. از سفر که برگشتیم جواب آزمایش مثبت بود😍 وقت سونوی اولیه که شد رفتیم برا سونو پیش خانم دکتری که با همسرشون کلینیک سونو داشتن، در کمال ناباوری خانم دکتر گفتن من دوقلو انجام نمیدم برید پیش همسرم 😧😧 من که شوکه شده بودم اومدم بیرون... همسرم از حالت نگاه من نگران شدن و من با انگشت علامت ۲ رو نشون دادم😄 هردو رفتیم پیش دکتر و مطمئن شدیم که دوقلو هستن. اوضاع بهتر شده بود ولی ما حتی برا سونو مجدد پول نداشتیم🙃 و از پولای پسرم قرض کردیم. در طول مسیر از استرس و نگرانی آینده زده بودیم به خنده و همدیگه رو دلداری میدادیم که خدا بزرگه، خود امام رضا واسطه بودنو و کمک می‌کنن. من دکترم شهرستان بود چون باید اونجا زایمان میکردم به خاطر کمک خانواده و نمی‌تونستم همسرمو تنها بذارم و بیام. تاهفته ۳۳ مقاومت کردم و اومدیم شهرستان و هفته بعدش کیسه آب پاره شد و راهی بیمارستان شدم. سزارین بدترین اتفاق عمرم بود غیر از دردها و مشکلات عدیده ای که برام داشت و یکصدمش در بارداری طبیعی نداشتم، با حضور آقایون تو اتاق عمل خیلی معذب شدم.😔 بچه ها سلام البته با وزن ۱/۵و۲/۴ به دنیا اومدن . شکر خدا با اینکه نارس بودن مشکل حادی نداشتن و بعد یه هفته اومدیم خونه. خدا به همه مامانایی که تو بخش NICU هستن صبر بده و قوت🤲 👈 ادامه در پست بعدی کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1