۴۸ ما ۴تا خواهر بودیم همه متدین و مذهبی و در یک خانواده معمولی. اطرافیانمون همه تجملاتی و ... شرایط ازدواج برامون فراهم نمیشد، خواستگار زیاد میومد ولی هرکدوم به هر دلیلی جور نمیشد. خیلی مورد شماتت اطرافیان بودیم همه میذاشتن به حساب چادری بودن، بی سر و زبون بودن، آرایش نکردن و... که ازدواج نمیکنیم. فشار زیادی روی ما بود ولی توکلمون به خدا بود. تا اینکه ماه ذی الحجه سال ۹۲، طی یک ماه سه تامون عقد کردیم تقریبا اول و وسط و آخر ماه. خیلی روزای قشنگی بود. همسرامونم جز یکیشون بیکار بودن و دانشجو ... اول خانواده ها رضایت نمیدادن بعد با صحبتهای خودمون، توکل به خدا و.... راضی شدن، سر مهریه هم همینطور با ۱۴سکه همه مون عقد کردیم. بعد از چند ماه هم هرسه یه جشن عروسی خیلی ساده به فاصله یک ماه برگزار کردیم و بعد یکسال هم هرسه بچه دار شدیم و الحمدلله هرسه صاحب خونه هم شدیم و به چشم خودمون عنایت خدا بعد ازدواج و بعد بچه رو در بحث روزی دیدیم و الان پیرو امر ولی بچه های اولمون یک ساله شدن از خدا میخوایم که بچه بعدی رو روزیمون کنه. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1