اصناف کتب و رسائل فلسفی
کتاب های ارزشمند و معتبر از حیث کارکرد و نحوه شایسته معامله و مواجهه با آنها چهار قسمند: کتاب های مرجع غیر درسی، کتاب های مرجع درسی، کتابهای درسی غیر مرجع، کتاب های غیر مرجع و غیر درسی.
قسم اول: کتاب های منبع و مرجع هستند. اینها آثاری هستند که فیلسوفان برای بیان آرائشان نوشته اند. اهالی فلسفه این کتاب ها را مطالعه می کنند و در تحقیقاتشان به عنوان مرجع به آنها رجوع می کنند. این گونه کتاب ها هرگز کهنه و منسوخ نمی شوند، مانند آثار افلاطون، ارسطو، ابن سینا، ملاصدرا، دکارت و کانت. هر کتاب مرجع و کلاسیک لزوما متن درسی مناسبی نیست، هرچند گذشتگان به علت اینکه متون دیگری برای تعلیم و تعلم در اختیار نداشتند از همین متون به عنوان متن درسی هم استفاده می کردند، اما امروزه با تدوین متون مناسب برای تدریس نیازی نیست از این متون به عنوان متن درسی و آموزشی استفاده کرد.
دائره المعارف ها و فرهنگ نامه های فلسفی، کتاب های تاریخ فلسفه، رساله ها، مقاله ها و پایان نامه ها اگر دارای نوآوری باشند ملحق به آثار مرجع هستند. برخی کتاب های تاریخ فلسفه ممکن است متن درسی برای درس تاریخ فلسفه باشند.
قسم دوم: کتاب هایی اند که هم مانند دسته اول مرجع هستند و هم به عنوان متن درسی مناسب هستند، مانند الاشارات و التنبیهات ابن سینا، شرح منظومه ملاهادی سبزواری و نهایۀ الحکمه علامه طباطبائی. درسی بودن این گونه آثار حکم ابدی آنها نیست؛ از آنها به عنوان متن درسی استفاده می شود تا قتی که متن درسی مناسب تری پدید نیامده است. مثلا شرح منظومه به مدت حدود صد سال متن درسی بوده است، اما با کتاب های بدایه و نهایه دوره تدریس این کتاب به سرآمده است، گرچه به عنوان یک متن مرجع ارزش و اعتبار آن برای همیشه محفوظ است.
درسی بودن یک کتاب تاحدی سلیقه ای و متغیر است. مفهوم کتاب درسی از گذشته تا به امروز دچار تحول شده است. در گذشته بسیاری از کتاب های مهم و کلاسیک درسی بودند، اما امروزه کتاب درسی معیارها و ضوابطی دارد که در گذشته چندان مطرح نبود. کتاب درسی باید نظام مند، جامع، روان و بدون اغلاق و روزآمد باشد تا خواننده بتواند در کمترین زمان بیشترین دستاورد را داشته باشد. لذا برای آموزش فلسفه ابن سینا یا کانت مثلا لازم نیست آثار خود آنها تدریس شود، بلکه از نویسنده ای معاصر خواسته می شود متنی درسی در این زمینه تهیه کند.
قسم سوم: کتابهایی اند که به عنوان متن درسی برای مقطع خاصی مانند دبیرستان و دانشگاه ها تهیه می شوند. این کتابها فقط به عنوان متون درسی در آن مقطع قابل استفاده هستند. این آثار ممکن است مکرر اصلاح و ویرایش شوند و سرانجام کنار نهاده شوند.
قسم چهارم: کتاب هایی است که نه مرجع هستند و نه متن درسی، اما برای یک بار مطالعه مناسب اند، مانند کتاب هایی که فلسفه را به زبان ساده برای مبتدیان بیان می کنند، همینطور بسیاری از شرح های توضیحی که برای برخی کتاب ها نوشته شده اند، و همچنین بسیاری از رمان های فلسفی. این گونه کتاب ها برای آشنایی با فلسفه و عرضه اندیشه های فیلسوفان نوشته می شوند و حاوی اندیشه های اصیلی از نویسنده نیستند. رساله ها، مقالات و پایان نامه های علمی که جنبه ترویجی و ایضاحی دارند در این دسته قرار می گیرند.
گرچه بحث ما درباره کتابهای فلسفی است، اما آنچه گفتیم اختصاص به فلسفه ندارد و در حوزه های دیگر به خصوص رشته هایی که به فلسفه نزدیک اند مانند عرفان، کلام و اصول فقه نیز جاری است.
نکته ای درباب ارجاع
هر نکته ای را که محقق در تحقیقش از منبعی استفاده می کند باید آن منبع را به صورت صریح و روشن ذکر کند، ولو روزنامه باشد و یا حتی اگر سخنی را شفاهی از کسی شنیده و در تحقیقش از آن استفاده کرده باشد. این مقتضای اخلاق است. اما برای تحقیق علمی قبل از هرچیزی باید به متون اصیل و آثار معتبر مرجع رجوع کرد، چنانکه عنوان مرجع نیز گویای همین نکته است. اگر صاحب نظری نظرش را در کتاب خودش بیان کرده است وظیفۀ علمی این است که به آن کتاب رجوع و به آن ارجاع داده شود، نه به اثر ثانوی دیگری که از آن مرجع استفاده کرده است. تا وقتی منبع اصلی موجود و قابل دستیابی است نباید به آثار ثانوی رجوع کرد و یا به آنها ارجاع داد، مگر اینکه اثر ثانوی امتیازی داشته باشد مانند وضوح بیان یا دقت بیشتر در بیان استدلال که پس از ارجاع به منبع اصلی می توان منبع ثانوی را نیز معرفی کرد.
http://eitaa.com/dreshkevari