سلام و برکات الهی بر شما أعضاء محترم گروه *جوانان مهدوی* و *والدین امانتدار.* با تبریک مجدد میلاد فرخنده و نورانی *کوثر آفرینش* سلام الله علیها و فرزند رشید ایشان، *امام خمینی* رحمه الله علیه، *نود و چهارمین* پذیرائی *موکب قرآنی* ما این بود که: ۱ـ *کَبَد* کجاست؟ ۲ـ *پیام* آیه: * لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في‏ كَبَدٍ* برای امروز ما چیست؟ ضمن تشکر از اظهار نظر اندکی از أعضاء گروه. خانمهای کلاس *انجیل خوانی* به این عبارت رسیدند: *او در جایگاه پالاینده و خالص کننده نقره خواهد نشست* آنها از یکدیگر پرسیدند: این عبارت درباره خداوند چه مفهومی را می‌خواهد به ما برساند؟ آنها آنچه به ذهنشان خطور کرد را مطرح کردند اما هیچکدام برایشان قانع‌کننده‌ نبود. یکی از خانمها پیشنهاد کرد فرایند تصفیه و پالایش نقره را بررسی کند و نتیجه را در جلسه بعد به اطلاع سایرین برساند. همان هفته با یک *نقره‌کار* تماس گرفت و بدون اینکه علت کنجکاوی خود را به او بگوید از او تقاضا کرد که اجازه بدهد در محل کارش حاضر شود و نحوه کار او را از نزدیک ببیند. آن نقره‌کار پذیرفت و آن خانم به کارگاه او رفت و به نظاره کار او پرداخت. او دید که آن نقره‌کار، قطعه‌ای نقره را روی *آتش* گذاشت تا کاملاً داغ شود و توضیح داد که برای پالایش نقره باید آن را در *وسط شعله،* (جایی که داغتر از همه جاست) بگذارد تا *تمام ناخالصی‌های* آن بسوزد و از بین برود. آن بانو با خودش اندیشید: لابد ما هم باید در چنین نقطه داغی نگه داشته ‌شویم. اما آن عبارت إنجیل را در ذهنش مرور کرد که می‌گفت: *او در جایگاه پالاینده و خالص کننده نقره خواهد نشست.* پس احساس کرد هنوز *پاسخش* را نگرفته است. لذا از نقره‌کار پرسید: *آیا واقعاً در تمام مدتی که نقره در حال خلوص یافتن است، او باید آنجا جلوی آتش بنشیند؟* آن مرد جواب داد: بله، *نه تنها باید بنشینم و مراقب قطعه نقره باشم* بلکه باید *دائما چشمانم را به آن بدوزم.* آن بانو لحظه‌ای سکوت کرد و بلافاصله پرسید: *شما از کجا می‌فهمید نقره کاملاً خالص شده؟* آن مرد خندید و گفت: خوب، خیلی ساده است ... *هر وقت تصویر خودم را در آن ببینم.* آن خانم فهمید که تمام داغی آتش حوادث مختلف زندگی، برای *خلوص* ماست و *خداوند چشم به ما دوخته* تا زمانی که *تصویر خودش را در ما ببیند.* پس *کبد* تمام *رنج‌هائی* است که خداوند پیش روی انسان قرار می‌دهد تا او *پوست‌اندازی* کند و *خودش* را بیابد و *خدا* را در خودش ببیند. پس *رنج‌های زندگی،* هیچکدامشان *رنج نیست* بلکه تماماً *هدیه* و *موهبت الهی* است برای اینکه انسان در این *کوره* کیمیاگری، *لطیف* و *سبکبار* شود و *الماس وجودش* از زیر *نقابِ من‌های موهوم* رهائی یابد و صیقلی و *برّاق* شود و در *جریان حیات حقیقی* قرار گیرد. *خدایا؛ چنین نگاه موحدانه‌ای را روزی تمام دوستداران حضرت کوثر قرار ده.* 👈واژه: ۹۴ 🔻 ما را می توانید در رسانه های زیر دنبال کنید: ایتا، بله، سروش، واتساب، تلگرام، سایت، اینستاگرام، روبیکا، ایمو @dr_ghofrani2