هدایت شده از Sayed110
"افطار هشتم" "یا امام رضا" "شهيد حسین خلعتبری" یکی از عملیات‌ها حسین خلعتبری و عده‌ای دیگر از خلبانان پایگاه ششم شکاری از طرف فرمانده پایگاه برای زدن پل العماره مامور شده بودند. پل، درست وسط شهر بود و اتومبیل‌هایی که مشخص بود شخصی است، روی پل در حال حرکت بودند. شهید خلعتبری وقتی روی پل می‌رسند، حملات ضد هوایی دشمن به اوج خود رسیده بود. با وجود همه خطراتی که حسین را تهدید می‌کرد، دیدند او از بالای پل دور زد و مسافتی را طی کرد و سپس هدفش را مورد اصابت قرار داد. این رفتار حسین میان آنهمه گلوله‌ای که به سمتش روانه می‌شد، تعجب همگان را به خود واداشت وقتی از او سئوال کردند، چرا چنین کردی، گفت: «فرزندی یک‌ساله دارم، یک لحظه احساس کردم که ممکن است، توی ماشین بچه‌ای مثل «آرش» من باشد و چگونه قبول کنم که پدری بچه سوخته‌اش را در آغوش بگیرد؟ » . "صلوات" 🔹🔹🔹