هدایت شده از یا قمر بنی هاشم
قتاً هم همين طور است، و از آن جهت که نمونه ي کامل اند چه اشکال دارد جدا از ديگران باشند، و از آن جهت هم که بشرند مثل ديگران زندگي کنند؟ مگر پيامبر خدا(ص) از يک جهت نمي فرمايند: «أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ»(22) من بشري هستم مثل شما و از جهت ديگر مي فرمايند: «يُوحَی إِلَيَّ» مگر اين که به من وحي مي رسد؟ اين که پيامبر خدا(ص) مثل ما است، نصف آيه است، نصف ديگر آيه اين است که در مقامي است غير از مقامي که ما مي توانيم باشيم. دو نفر از علماي بزرگ نجف نشسته بودند بحث مي کردند - بحث عالمانه ي دو مجتهد- آن يکي به ديگري گفت: من نفهميدم، آن آقايي هم که چاي مي داد گفت من هم نفهميدم. آيا آن نفهميدن با اين نفهميدن يک اندازه است؟ يک کلمه مي گوئيم پيامبر(ص) بشري مثل ما هستند ولي آيا اين بشربودن با آن بشربودني که هيچ جهت گيري به سوي حقيقتِ وَحي الهي ندارد مساوي است؟ آيا اين که مي فرمايد پيامبر(ص) مثل ما بشر است، به معني تأييد مکتب ليبراليسم است؟ در مکتب ليبراليسم همه ي انسان ها مساويند از طرفي همه محترم اند، پس همه ي فکرها محترم است. يعني پست ترين فکر با عالي ترين فکر هر دو محترم اند! اين که به شما مي گويند «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ»(23) هرکدام از شما که با تقواتر است گرامي تر است، مي خواهند شما در دام آن مکتب نيفتيد. حرف ليبراليسم اين است؛ شما که مي گوئيد خدا هست، چيز بدي نيست مثل اين است که بگوئيد بادمجان خوشمزه است. او هم که مي گويد خدا نيست چيز بدي نيست، مثل اين است که بگويد بادمجان خوشمزه نيست، هر دو فکر محترم است. در حالي که اين حرف صحيح نيست حقيقتاً عالم بر مدار حقايق مي چرخد و اگر پيامبر و امام جنبه اي بشري دارند، که دارند، جنبه اي خاص دارند که فوق بشر است و در اين رابطه امام، عين نماز است. و نمازِ هرکس با نماز امام مقايسه مي شود براساس جايگاه خاص مقام امام است که علامه طباطبايي(ره) طهارت مطرح شده در سوره ي احزاب را طهارت تکويني مي دانند. قرآن مي فرمايد: «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا»(24) خداوند اراده کرده فقط از شما اهل البيت هرگونه آلودگي را بردارد و شما را در طهارتي خاص قرار دهد. چون طبق آيه خداوند به اهل البيت(ع) طهارتي خاص داده، غير از طهارت تشريعي که براي همه اراده کرده است. اين طهارت، طهارت تکويني است، مثل طهارت ملائکه. هر چند از جهت نفس ناطقه خودشان بايد عبادت و شب زنده داري کنند تا اين طهارت را حفظ نمايند حضرت امام رضا(ع) روي امامت به عنوان يک مسئله ي خاص تأکيد دارند که داراي خصوصيات خاص به خودش مي باشد و خداوند در آخر آيه ي مربوط به امامت حضرت اسماعيل و اسحاق و يعقوب مي فرمايد: آن امامان «وَ كانُوا لَنا عابِدِينَ» و آن ها براي ما عبادت مي کردند. يعني در عهد الست نشان دادند عين بندگي هستند و در همين رابطه از روزي که به دنيا آمدند از طرف خداوند در يک مواظبت خاص قرار داشتند تا بتوانند امامت خود را حفظ کنند. حضرت در ادامه مي فرمايند: «فَلَمْ تَزَلْ تَرِثُهَا ذُرِّيَّتُهُ (ع) بَعْضٌ عَنْ بَعْضٍ قَرْناً فَقَرْناً حَتَّی وَرِثَهَا النَّبِيُّ(ص) فَقَالَ اللَّهُ إِنَّ أَوْلَی النَّاسِ بِإِبْراهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِيُّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا» نسل حضرت ابراهيم(ع) آن مقام را پيوسته و قرن به قرن از يکديگر ارث بردند، تا نوبت به پيامبر اسلام(ص) رسيد، پس خداوند فرمود: سزاوارترين مردم به ابراهيم اين پيامبر و آن هايي هستند که به او ايمان آوردند. با توجه به اين امر سؤال اين است، آن هايي که به ابراهيم(ع) نزديک اند کدام بايد امام باشند، جز آن هايي که در عين ايمان به رسول خدا، از ذرّيه ي او مي باشند؟ به همين جهت حضرت(ع) در ادامه فرمودند: «فَكَانَتْ لَهُمْ خَاصَّةً» پس امامت را مخصوص فرزندان رسول خدا(ص) قرار داد و در آن رابطه «فَقَلَّدَهَا النَّبِيُّ(ص) عَلِيّاً (ع)» رسول خدا(ص) عهد امامت را به عهده ي علي(ع) گذارد حضرت امام رضا(ع) جاي امامت را مشخص کردند و سيرش را روشن نمودند تا روشن شود امامت چيز ساده اي نيست که بشود از زندگي بشر بيرون برود و باز بشر به سلامت زندگي کند. إن شاءالله بعداً روشن مي شود آن کسي که بايد به ما فرمان بدهد بايد تمام دل ما را برده باشد و قطب جان ما باشد تا در نظام احسن، زيباترين شکلِ ارتباط وِلايي و وَلايي برقرار گردد. وَلايت يعني عشق و وِلايت يعني فرمانروايي. زيباترين شکلِ دستوردادن، دستوردادن کسي است که جان ما در گرو او باشد و همه ي خوبي هاي هستي در نزد او، تا با توجه به همه ي خوبي ها دستور دهد. خداوند چنين دنيايي خلق کرده است و براساس حکمتش عالي ترين شکلِ تحقق هر چيزي را محقق نموده است. در نظام اجتماعي وقتي وِلايت و وَلايت متحد باشد عالي ترين شکل زندگي اجتماعي محقق شده و حتماً چنين چيزي را خداوند براي بشر اراد ۲