شرم از آن چشمِ سیه بادش و مژگان دراز هر که دل بردنِ او دید و در انکارِ من است بندهٔ طالعِ خویشم که در این قحطِ وفا عشق آن لولیِ سرمست خریدار من است باغبان همچو نسیمم ز درِ خویش مران کآبِ گلزارِ تو از اشکِ چو گلنارِ من است https://eitaa.com/joinchat/1478885594Caaba657dfa