دیشب رفتم کافه ، خانمایی که اونجا ثبت سفارش می کردن به شدت جلوه گری می کردن و هی عشوه می اومدن فقط برای یه بستنی فروختن همین قدر حقیر، دیدم دست از عشوه برنمی دارن یهو رفتم جلو و مستقیم نگاهشون کردم، از اون لحظه شالشون هم کشیدن جلو، وقتی رفتیم بالا داخل کافه زنا کنار مردای بی غیرتشون شال نداشتن منم تا رفتم بالا یه نگاه انداختم کل کافه رو زیر نظر گرفتم تنها با همین حرکت؛ یهو دیدم اون گارسون رفت بهشون گفت شال هاتون و بپوشید و تذکر حجاب بهشون داد، خانمی هم که اونجا بود تو صندوق هی شالش می کشید جلو و می گفت یا خدا، جالب اینجاست من یه نفر بودم با این همه اقتدارم باعث محجبه شدن یه کافه شدم، بعد کسایی که باهام همراه بودن می گفتن خیر سرمون اومدیم بستنی بخوریم، و از نوع نگاه من گله می کردن، منم بهشون گفتم افتخار من اینه که با اقتدارم فقط با حضورم بدون هیچ حرفی باعث شدم قانون رو رعایت کنن، چرا شماها رو می بینن بی تفاوتن؟ چون اقتدار ندارید و به گناهکار باج می دید، از اقوام بودن که بهشون برخورد و گفتن دیگه باهاتون نمیایم بیرون منم گفتم مومن همه جا باید حضورش پر رنگ باشه اگه شماها هم اقتدار داشتید الآن کل این شهر حجابشون رعایت می کردن... @drnyazmnd