چگونه زار و پریشان دل رباب نباشد فرات باشد و در خیمه گاه آب نباشد به پیش چشم خودم دست و پا زدی و نمردم برای زینب از این سخت تر عذاب نباشد خراب گشت گلویت به دست خنجر کندی چگونه هر دو جهان بر سرم خراب نباشد نشد که چادر خود را به روی تو بکشانم تن برهنه ی تو زیر آفتاب نباشد نشد خودم که بمانم نشد تو را ببرم من برای خواهر تو حق انتخاب نباشد بخواب عزیز که خوابانده ام بناتِ حرم‌ را ولی بدون تو زینب به فکر خواب نباشد سوار ناقه ی عریان شدن که کار زنان نیست اگر که مرد نباشد، اگر رکاب نباشد خدا نیاورد اصلا برای هیچ غیوری سر مخدره اش کاملا حجاب نباشد خدا کند قدحی را که ریخت روی سر تو گلاب باشد عزیز دلم شراب نباشد : 💔 سپردمت به خدا و به ریگهای بیابان سپردمت به غبار به خارهای مغیلان سپردمت به هر آنکس که بود، اما تو... سپردیم به که رفتی؟ به دلقکان به کنیزان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير،