♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
🌷🌼🌺🌷🌼🌺🌷🌼🌺🌷🌼🌺 #شهید_مجید_قربانخانی💖 .... وقتی برگشتم دیدم چمدان و لباس‌هایش نیست. فهمیدم همه‌چیز را خ
🌷🌼🌺🌷🌼🌺🌷🌼🌺🌷🌼🌺 پای مجید به سوریه که می‌رسد بی‌قراری‌های مادرش آغاز می‌شود.🌾 طوری که چند بار به گردان می‌رود و همه‌جوره اعتراض می‌کند که ما رضایت نداشتیم و باید مجید برگردد.🍃 همه هم قول می‌دهند هر طور که شده مجید را برگردانند. مجید برای بی‌قراری‌های مادرش هرروز چندین بار تماس می‌گیرد و شوخی‌هایش حتی از پشت تلفن ادامه دارد🌸 خواهر کوچک‌تر مجید می‌گوید: «روزی چند بار تماس می‌گرفت و تا آمار ریز خانه را می‌گرفت. اینکه شام و ناهار چه خورده‌ایم. اینکه کجا رفته‌ایم و چه کسی به خانه آمده است. همه‌چیز را موبه‌مو می‌پرسید.💚 آن‌قدر که خواهرش می‌گفت: «مجید تهران که بودی روزی یک‌بار حرف می‌زدیم» اما حالا روزی پنج شش بار تماس می‌گیری.🌙 ازآنجا به همه هم زنگ می‌زد.... ادامه دارد... در این شب ها مارو از دعای خیر خودتون محروم نگذارید...💗 تا فردا... یا هادی(ع)💛 🌷🌼🌺🌷🌼🌺🌷🌼🌺🌷🌼🌺 ╔═ 🌸════🕊⚘ ═╗ @ebrahimdelha ╚═ ⚘🕊════🌸 ═╝