🦋 ♥️ در یکی از روزهای مردادماه مشغول روزمرگی‌هایم بودم که یاد گلدانهای خانه ی همسایه افتادم .آنها‌به مسافرت رفته و خانه و آبیاری گلدان‌را به ما سپرده بودند ... سریع لباس پوشیدم و کلید خانه ی آنها‌را برداشتم ناگهان به سمت موبایل رفتم و پیش خودم گفتم گوشی هم ببرم‌که‌اگر اتفاقی افتاد بتوانم با همسرم تماس بگیرم خلاصه منزل آنها واحد روبه روی خودمان بود وارد‌منزل همسایه شدم و شروع کردم به آب‌دادن به گلها متاسفانه آب‌ دبه هایی که گذاشته بود تمام شد همین‌طور که گوشی و کلید خانه روی مبل انداخته بودم یه ظرف برداشتم که از منزل خودمان اب بیاورم ( متاسفانه شیر فلکه ی آب آنها بسته بود) همین که خارج شدم.ناگهان درب واحد‌ بسته شد و یادم افتاد که درب ضد سرقت هست و تا کلید‌نباشد‌ امکان باز شدنش نیست کلید و گوشی هم روی مبل منزل همسایه جا مانده بود وارد خانه ی خودمان شدم و ماجرا را به همسرم‌گفتم متاسفانه اصلا درک نکرد و کلی هم حرف زد و عصبانی شدو گفت باید ده روز‌ بدون گوشی تحمل کنی ... من نمیتوانم قفل ساز‌ آورم و مسئولیت دارد خانه را به ما سپرده اند .... حتی حاضر نشد نگاهی به در بیااندازد ... به اتاق رفتم و با دل شکسته به شهید صدرزاده متوسل شدم گفتم من نمیدانم چگونه ولی همین امشب گوشیم را میخواهم ( کارهای مجازی زیادی برا انجام داشتم و ارتباط با بقیه) خودت برو درب و باز کن و گوشی و کلید را برایم بیاور .... شاید پنج دقیقه نشد همسرم خیلی اخلاقش تغییر کرد و صدایم‌زد مریم بیا گوشی را بگیر .. خیلی تعجب کردم پریدم بیرون و گفتم چه شد گفت یه کم دست کاری کردم در باز شد ..... به راحتی مثل اب خوردن درب ضد سرقت محکمی که باز شدنش کار کلید ساز و متخصص بود شهید صدرزاده برایمان باز کرد ... 🌷شما هم اگر کرامتی از شهدا دیدید برامون ارسال کنید🙂↯ 🆔@ya_fatemat_al_zahra ‌°•^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^ 🕊••ابࢪاهیم‌‌بابڪ‌نۅید‌دݪھا/ڪࢪامات‌شهدا↯↯ https://eitaa.com/joinchat/2031288609Ce9fcf634b9