یه بار که در منطقه حسابی از بچه ها کار کشیده بود و به قول معروف عرقشون رو درآورده بود...😓 جمعشون کرد و بهشون گفت: نکنه فکر کنین که فلانی ما را آموزش میده ، من خاک پاهای شماهام... من خیلی کوچکتر از شماهام. اگه تکلیف نبود هرگز این کار رو نمی کردم.😢 ولی دلش رضا نداده بود و با گریه از همه خواست که دراز بکشن، همه تعجب کرده بودن که می خواد چیکار کنه، همه که خوابیدن اومد پایین پای تک تک بچه ها و دست می کشید به کف پوتین بچه ها و خاکش رو می مالید رو پیشانیش می گفت: من خاک پای شماهام...💔 《 کانال @Ebrahimhadi