🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
📕
#علمدار قسمت ۲۴
راوی: رضا علیپور
🌿"والفجرِ ۱۰"
دشت هاي سليمانية عراق هم زمان با مبعث رسول اكرم(ص)میزبان بچه های بسیجی شده بود. نیروها از غرب کشور و از سمت ارتفاعات هزار و یک شهید به این منطقه وارد شدند.آخرین روزهای اسفند سال 1366 بود. عملیات والفجر 10 در ساعت يازده و بيست دقيقه آغاز شد.از قرارگاه قدس، لشكر 25 كربلا با دَه گردان در اين عمليات حضور داشت.یکی از گردان ها، گردان مسلم بن عقيل بود. جلسه فرماندهان برگزار شده بود. طبق توافق، قرار شد قله مهم منطقه توسط گردان علي بن ابي طالب(ع)آزاد شود. هم زمان گردان مسلم در سكوت كامل به سمت شهر خرمال حركت كند. نیروهای گردان پس از عبور از شهر خُرمال بدون انجام عمليات، پنج كيلومتر در جادة خُرمال به سمت سه راه سيد صادق و شهر سليمانيه پیش بروند. طی مسیر هم پنج پاسگاه وجود داشت که پنجمین آن در سه راه قرار داشت.آنجا باید سه راهي مهم منطقه پاسگاه (دوجیله )و قلّه( گردكو) را تصرف میکردیم و ارتباط دشمن با اين سه شهر مجاور قطع ميشد. سيد به عنوان فرمانده گروهان به همراه شهيد سيد علي دوامي، جانشین گردان، و شهيد بهمن فاتحي و دیگر نیروها به سمت سه راه حركت كردند.وظيفة گروهان سلمان سنگینتر بود. پاكسازي پاسگاه پنج و آن سه راه کار سنگین و مهمی بود. حركت سيصد نفري نيروها در تاریکی شب و بدون صدا به سمت دشمن خيلي مشكل بود. پس از طي مسيري بايد توقف ميشد و پس از اطمينان از حضور كل گردان دوباره به سوي سه راه حركت ميكرديم. وقتي نگاهم به سيد افتاد، دیدم كه دائم ذكر((لا حول و لا قوهَ الاّ بالله)) و يا ذكر يا زهرا(س) بر لبانش بود. شرایط بسیار سخت بود. اگر دشمن از حضور ما آگاهی مي یافت و ما به اهداف تعیین شده نميرسیدیم، کار دیگر گردان ها نیز با مشکل روبه رو ميشد.
♻️
#ادامه_دارد...
🆔
@Ebrahimhadi
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺